نادر بهوای افسر هند
ز آمویه فشانده گرد تا سند
در کوه سپند کوفته فش
گرشاسب سپندسان بر آتش
نغنود بخواب چشم مستش
ناسود درون حق پرستش
در راه وفا و حق پرستی
پرداخت بکارها دو دستی