بخش ۱۸ - سفارش بانو با کدخدا و رئیس و وصیت او با فرنگیس و بلقیس
چو بانو شنید این حکایت تمام
تو گفتی نشاندند زهرش بکام
چنین گفت با پهلوانان خویش
مدارید اندیشه از جان خویش
شما باید از بردن مال و رخت
دریغی نسازید و کوشید سخت
مبادا که مالم به یغما رود
کنم موی و کس ناله ام نشنود
نیارد کس گوش بر ناله ام
برد آب جو رنج سی ساله ام
گران سنگ چون اندر افتد ز کوه
ببالاش نارد هزاران گروه
پس آنگه بخواند او فرنگیس را
سپردش به کف دست بلقیس را
بدو گفت کای دست پرورد من
ببین اشگ سرخ و رخ زرد من
تو امروز بهتر ز دخت منی
بدین تازگی دست پخت منی
مرا بخت برگشته ز این روزگار
ندارم دگر چاره غیر از فرار
تو اینجا نگهبان این خانه باش
اگر چه زنی لیک مردانه باش
حصاری شو ای مه دراین خوش حصار
بزن تکیه در برج خورشیدوار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.