چو سالار دولت پی جنگ ملت
به دزدان و بی دولتان معتصم شد
چنان تاخت در کین که بر اهل غیرت
قتالش همی فرض و دفعش مهم شد
در قرمسین تا بن ساوه یکسر
به دزدان بیدادگر منقسم شد
همی خواست خامش کند نور حق را
نیارست چون کردگارش متم شد
بامید دوشیزه ملک لختی
فرو خفت و در خواب خوش محتلم شد
ز بس کرد بیداد و نامردمیها
تو گفتی که داد از جهان منعدم شد
پی کیفرش بختیاری دلیران
به فرمان آن داور منقسم شد
میان ری و ساوه بنیاد عزمش
ز گرز دلیران ما منهدم شد
چو بادی که در معده ملک پیچد
اهم بود آقا در آخر اهم شد
که هم رشته دولتش منفصل شد
که هم عروه شوکتش منفصم شد
«امیری » بسال فرارش رقم زد
«ابوالفتح سالار چین منهزم شد»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.