گنجور

 
ادیب الممالک

ویرانه کرد چرخ بستان و کاخ ما

شد تنگنای غم قصر فراخ ما

آن روح تابناک بر ذروه سپهر

شد در صف ملک از دیولاخ ما

پرسیدم از خرد تاریخ فوت وی

گفتا «بناگهان پژمرده شاخ ما»