گنجور

 
 
 
عطار

کردم ورقِ وجودِّ تو با تو بیان

تا کی باشی در ورق سود و زیان

هر چیز که در هر دو جهان است عیان

در جان تو هست و تو برون شو ز میان

کمال‌الدین اسماعیل

عمری بودم بخدمتت بسته میان

در ساخته با غمت بهر سود و زیان

بر من چه جفاهای تو بینند عیان

امروز چه گویتد ترا عالمیان؟

مولانا

دوشست دیدم یار جدائی جویان

با من به جفا و کین جدا شو گریان

امروز چنانم که جدا گشته ز جان

رخسارهٔ خود به خون فرقت شویان

قدسی مشهدی

ای باخبر از حقیقت کون و مکان

کشاف دقایق معانی و بیان

از پرده غیب صورت حال جهان

پیش تو بود چو صورت پرده عیان

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه