بخش ۹۹ - و من طبقة الثانیه و یقال من طبقة الثالثه خیر نساج
کنیت او ابوالحسن بود، ببغداد نشستی، صحبت کرده بود با شیخ بوحمزهٔ بغدادی٭ و از سری سوالات پرسیده استاد نوریو ابراهیم خواص و ابن عطا و جریری٭ بود و شبلی در مجلس وی توبه کرده، عمر وی دراز بکشید، صدو بیست سال بزیست وی از اقران نوری٭ و از طبقهٔ ثانی ایذ فارس عیسی گوید: کی نام وی محمدبن اسماعیل است السامری.
شیخ الاسلام گفت: که وی نه کرباس بافتی، که وی سخن بافتی، ویرا نساج نام کردند و گفتند: که از بهر آنرا خیر نساج نام کردند:
کی چون از حج بازگشت مردی ویرا بگرفت و در کوفه گفت: تو بندهٔ منی و نام تو خیر است و او سیاه بود گفت: بنگریستم خود را سیاه دیدم، دست من بگرفت و بر در کارگاه نشاند، در کارگاه خزخز میبافتم سالها چون میگفتید یا خیر! من میگفتم لبیک تا پنج سال روزی آن مرد گفت: من غلط کردم نه تو غلام منی و نه خیر نامی. بآن خیر میخواندند، ووی میگفت: کی نام من ازین مکنیت که مسلمانی مرا نام کرد خیر نساج. پس مرگ بخواب دیدند گفتند: حال تو؟ گفت نجوت من دنیا کم القذره. گفت: ترا بآن چه کار؟ باری ازین دنیا بحلوهٔ شما برستم.
«و فضیل عیاض٭ را پرسیدند گفت: لم ار للعبد خیراً من ربه.»
خیر نساج گفت: البر من اخلاق الرجال والرضا من اخلاق الکرام و سلم.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: خلاصه: کنیت ابوالحسن، شخصی معروف در بغداد به نام خیر نساج بود که بیش از ۱۲۰ سال زندگی کرد. او در مجالس مذهبی با شخصیتهای بزرگی مانند شیخ بوحمزه و نوری گفتگو داشت و در یکی از این مجالس توبه کرد. خیر نساج به خاطر رنگ سیاه پوستش، به شدت تحقیر میشد، اما پس از مدتی در کارگاه بافت کرباس کار میکرد. او میگفت که نامش را مسلمانی به او داده است و از این بابت راضی بود. پس از مرگش، در خواب از او سوال کردند که حالش چگونه است و او پاسخ داد که در دنیا زحمات زیادی کشیده است. او بر این باور بود که نیکی و شرافت واقعی در اخلاق و رفتار افراد نهفته است.
هوش مصنوعی: کنیت او ابوالحسن بود و در بغداد زندگی میکرد. او با شیخ بوحمزه بغدادی گفتگو کرده و سوالاتی از چند استاد مانند نوری، ابراهیم خواص، ابن عطا و جریری پرسیده بود. شبلی در جمع او توبه کرد و عمرش طولانی شد و او 120 سال زندگی کرد. او از همعصران نوری بود و در طبقه دوم از اهل فارس به شمار میرفت. عیسی میگوید که نام او محمد بن اسماعیل السامری است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: او نه فقط پارچه بافت، بلکه سخن هم بافت. به همین خاطر او را نساج نامیدند و گفتند که به همین دلیل به او لقب خیر نساج داده شده است.
هوش مصنوعی: مردی بعد از بازگشت از حج، شخصی را در کوفه دید و او را به عنوان بنده خود معرفی کرد و نام او خیر بود. آن شخص سیاهپوست بود و گفت: وقتی به خودم نگاه کردم، رنگین کلمی سیاه را دیدم. آن مرد دستش را گرفت و او را در کارگاه نشاند و او سالها سهگونی میبافت. هر بار که میپرسیدند آیا میخواهی از آن کار دست بکشی یا نه، او با علاقه پاسخ میداد. پس از پنج سال، آن مرد به او گفت که اشتباه کرده و او نه بندهاش است و نه نامش خیر است. با این حال، او همچنان به نام خیر شناخته میشد و گفته بود: «چرا باید نام من اینگونه باشد؟ من یک مسلمان هستم و نامم خیر نساج است.» در ایامی، او خواب مرگ را دید و از حالش پرسیدند که پاسخ داد: «زندگیام چقدر بیارزش است.» وقتی از او پرسیدند که چرا اینگونه میگوید، گفت: «از این دنیا فقط به خوشی شما نزدیک شدم.»
هوش مصنوعی: از فضیل عیاض پرسیدند: "چرا هیچ چیز برای بندگان بهتر از چیزی که خدا برای آنها مقرر کرده وجود ندارد؟"
هوش مصنوعی: خیرخواهی بخشی از شخصیت والای انسانها است و رضایت نیز از ویژگیهای نیکوکاران و بزرگمنشها محسوب میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.