مردی بزرگ بوده از مشایخ جاوباره نام است بثغر روم. گفتند که آن لقمه خورد و آن شب در مسجد بماند و احتلام افتاد، ویرا گفتند در خواب که این بار چیزی خوری، که دل تو ازان بشورد، ندانی که بتو بلا رسد. و آن چنان بود که عهد کرده بود: که چیزی که مرا ازان دل بشورد بنه خورم. وقتی در مسجد شو نیز یه بود طعام در آوردند، دل وی از آن بشورید بنمی خورد، یاران ویرا گفتند بخور، هر ساعت خلاف آری بخور! بخورد آن افتاد. بوعبداللّه جاوباره گوید: فرا شیخ بوبکر زقاق مصری٭ گفتم: کی صحبت با کی دارم؟ گفت: بآنکس که چون او را بازگوئی هر چه اللّه از تو داند، او از تو بنشورد و از تو بنه برد
شیخ الاسلام گفت: کی قبول و صحبت، پس عیب دیدن درست آید که آدمی مجری عیب است، چون بهتر قبول افتد و بهتر و نکوئی صحبت پیوندی، چون عیب پدید آید صحبت ببری، آن نه صحبت است. صحبت پس شناخت عیب است مگر عیب که دینی باشد و بدعتی، که آن جز باشد که چشم بران فراز کردن مداهنت بود و مخنثی مگر بضرورت اما عیب که نه در دیانت و بدعت بود جرم باشد، و آدمی نه معصومست، از وی عیب آید و جرم که آدمی کفور و جهول و ظلوم است. شافعی گوید: که نه دوست تو بود کی باو مدارا باید کرد.
شیخ الاسلام گفت: یعنی هر گه از تو عیب و خطایی آید در وی عذر باید داد، که وی نیک کند، تو شکر باید کرد، این ن دوستی و صحبت باشد.
شیخ الاسلام گفت: که احمد داودی گوید که یحیی نعاذ٭ را گفتم: که صحبت با کی پیوندم؟
گفت: با کسی که بیمار گردد، به پرسیدن تو آید و کی از تو جرم آید خود بعذر بتو آید. و ذوالنون و خراز٭ درین سخن گفتهاند. و از شرط صحبت است که حق صحبت بدهی. و حق خود طلب نکنی و عیب خود بینی، و عیب دیگر انرا عذر جوئی و خلق زیر قدر و جبر مضطر و مقهور دانی، تا خصومت برخیزد و خود را بتاوان لازم گیری و عذر نسازی، و اللّه المستعان.
وقتی امیر کافور، زر فرستاد بشیخ بوعبداللّه جاوباره بسیاری، و وی بنه پذیرفت باز فرستاد، یعنی لشکریست. کافور گفت. ای سرد! له ما فی السموات و ما فی الارض و ما بینهما و ما تحت الثری فاین الکافور؟
شیخ الاسلام گفت: که این سخن کافور مه از کردار او بود، لکن آن سخن مایه و برکات پیر بود. فرا بوعلی کاتب٭ گفتند: که فلانکس از لشکری چیزی نمیستاند و فلان پیر میستاند. گفت: آنکه بنمیستاند از علم بنمیستاند، و آنک میستاند از عین میستاند.
شیخ الاسلام گفت: کی کس از مشایخ وقت چیزی میکردن ازین معنی، آن ایشانرا از عین راست میآمد، چون با علم بودند نکردند و آن نادره بودند، و آنرا اخوات باشد که همه کارها بدو نیک و شادی و غم و نعما و بلا همه از یک جامی دیدند و جز ازو نمیدیدند اما چون کسی فرا خیزد که ویرا آن عین و دیدار نباشد، از سر علم و حرفت گری بر گونهٔ ایشان بکند اللّه تعالی پردهٔ وی پاره کند. و وی دین و شریعت در سر آن کند.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: مردی به نام شیخ بوعبدالله جاوباره در نزد مشایخ معتقد بوده که باید از چیزهایی که دل را شستشو میدهند، پرهیز کند. او در خواب به وی گفتند که دوباره لقمهای بخورد که ممکن است بلا به او برسد. بنابراین، او از خوردن غذایی که دلش را شستشو داده بود، خودداری کرد. شیخ بوبکر مصری نیز به او گفت که هر شخصی به عیبهای خود آگاه است و باید در روابط خود با دیگران عذر خطاها را بپذیرد.
شیخ الاسلام میگوید که آدمها خطا دارند و ضروری است که در دوستیها و صحبتها، عذر یکدیگر را بپذیریم. او تاکید میکند که در دوستی، هر شخص باید معایب خود را ببیند و به عیوب دیگران عذر ندهد. همچنین او اشاره میکند که دوستی واقعی به این معناست که همواره عذر یکدیگر را بپذیریم و از هم حمایت کنیم.
همچنین، شیخ الاسلام به داستان امیر کافور و شیخ بوعبدالله اشاره میکند که امیر کافور زر فرستاده بود و این نشان از احترام و قدردانی است. به طور کلی، داستان بیان میکند که ارتباطات انسانی باید بر اساس عذر و احترام متقابل باشد تا دوستیها مضبوط و نیکو برقرار شود.
هوش مصنوعی: مرد بزرگی از مشایخ به نام جاوباره در ناحیه روم زندگی میکرد. گفته شده است که او لقمهای از غذا خورد و آن شب در مسجد ماند و دچار احتلام شد. در خواب به او گفتند که اگر دوباره چیزی بخوری، دل تو از آن پاک میشود و نمیدانی که برایت بلایی پیش میآید. او عهد کرده بود که هیچ چیزی نخورد، مگر آنکه باعث پاک شدن دلش شود. وقتی در مسجد بود و غذایی برایش آوردند، دلش به خاطر آن غذا پاک نشد و از خوردن آن خودداری کرد. دوستانش به او گفتند که غذا بخورد، چرا که هر لحظه بر خلاف عهدش عمل میکند. لذا او غذا را خورد و دچار اتفاقی شد. بوعبدالله جاوباره میگوید که بر شیخ بوبکر زقاق مصری ملاقات کرد و از او پرسید که با چه کسی صحبت میکند؟ او پاسخ داد که با کسی که هر چه خدا میداند، او نیز از تو میداند و از تو برمیدارد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که در هنگام روابط و ارتباطات، پذیرش و صحبت اهمیت دارد، اما زمانی که عیوبی مشاهده میشود، باید به آن توجه کرد، زیرا انسان خود دارای عیوبی است. ارتباطات زمانی مناسب هستند که عیوب کاهش یابند و بهبود یابند. اگر عیوب مشخص شوند و باعث از بین رفتن ارتباط شوند، دیگر این ارتباط معنی ندارد. صحبت باید مبتنی بر شناخت عیوب باشد، به جز عیوبی که مرتبط با دین یا بدعت هستند. در این موارد، تعامل بر اساس نادرستی و عدم اعتدال به شمار میرود، مگر در موارد ضروری. عیوبی که در زمینه دین و بدعت نباشند، نقص محسوب میشوند و انسان نیز معصوم نیست و از او عیوبی سر میزند. انسان به طور طبیعی دارای ضعفها و نواقصی است. شافعی بیان میکند که اگر کسی دوست واقعی تو باشد، باید با او به نرمی و درایت رفتار کرد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام میگوید: هر بار که از تو خطایی سر بزند، باید عذر او را پذیرفت. او کار خوبی انجام میدهد و تو باید از او تشکر کنی. این نشانهی دوستی و ارتباط خوب است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمودند: احمد داودی میگوید که به یحیی نعاذ گفتم: با چه کسی باید صحبت کنم؟
هوش مصنوعی: اگر کسی بیمار شود، به تو مراجعه میکند و زمانی که از تو اشتباهی سر بزند، به دلیل آن به تو پناه میآید. ذوالنون و خراز هم به این موضوع اشاره کردهاند. در دوستی این مهم است که حق صحبت را رعایت کنی، حق خود را مطالبه نکنی و عیوب خود را ببندی و به دنبال عیبهای دیگران عذر بیابی. باید به دیگران به عنوان افرادی که در شرایط سخت هستند نگاه کنی تا از بروز خصومت جلوگیری شود و هرگز خود را در مقام مجازات و سرزنش قرار ندهی و به دنبال عذرخواهی نباشی. تنها خدا کمککننده است.
هوش مصنوعی: زمانی که امیر کافور طلا برای شیخ بوعبدالله فرستاد، بسیاری از افراد به او جواب دادند و او نیز طلا را پذیرفت و بازگشت فرستاد، یعنی لشکر بزرگی است. کافور گفت: ای سرد! آنچه در آسمانها و زمین و آنچه بین آنها و زیر خاک است، از آنِ چه کسی است؟
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که سخن کافور مه ناشی از عمل او بود، اما آن سخن به خاطر برکتهای پیر بود. سپس بوعلی کاتب میگوید که بعضی از افراد در لشکر چیزی نمیگیرند و برخی از پیران میگیرند. او پاسخ میدهد که کسی که نمیگیرد، از علم خود بهره نمیبرد، در حالی که کسی که میگیرد، از حقیقیات و واقعیتها استفاده میکند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که در زمانهای گذشته، مشایخ به موضوعی خاص توجه داشتند و به خاطر علم و بینش عمیقشان، از آن دور نمیشدند. آنها افرادی نادر بودند که همه اتفاقات خوب و بد را از یک منبع میدیدند و جز آن منبع، به چیزی دیگر توجه نداشتند. اما زمانی که کسی این دیدگاه عمیق را نداشته باشد و بخواهد از روی علم و دانش به نقد آنان بپردازد، خداوند پردهاش را کنار میزند و او در مسیر دین و شریعت دچار مشکلاتی میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.