التوبة والذکر و الانس والمحبة والطلب والمعرفة واوجود. ار یاونده بجای نیست، یافت هست، یاونده که بجای بود، که جوینده مست است. یافت علتست، یافت چیزی بود، کی تو پیش ازان کی چیز نبود و توبی، پس آنرا یاوی این شرکست، در تصوف ازین هیچ چیز نیست، در تصوف هیچ چیز بکار نیاید، جز ازان که بود. تصوف آنست: که شبلی فرا آن جوان گفت. القصه: یا آگاهیست یا یافت. یافت محضست و آگاهی فوتست، و هر چه فرود از یافت، خود هیچ چیز نیست، و از یافت عبارت نیست، مرد ازان پرواز عبارت ناتوان. نشان از یافت هم یافتست، نشان ازو هم اوست، دلیل بروهم اوست، آنجا که است فراخ تراست از دریا و از آسمان و زمین.
همه عالم میگوید کی یافت، و فرق میان یافت و نیافت در نیافتست، کی مرد یافته و در نیافته. اما این دانم که هر چند خویشتن بازجوید او یابد روزگار او را میجستم خود را مییافتم، اکنون خود را میجویمداو را مییابم. چون بیاورد برهد، یا چون بیاورد کدام پیش بود؟ او داند. حق ایذراست یا عارف آن اوست، یافت درست است، تفسیر بروست. بسطامی٭ گوید: کی با اونه پیوستم تا از خود بنگسستم، از خود بنگستم تا باونه پیوستم. کدام پیش بود؟ او داند.
شیخ بوعلی سیاه گوید: که ماوراء النهریان میگویند تا بنه رهی نه یاوی، و عراقیان میگویند تا نیابی بنه رهی، هر دو یکیست. لکن من با عراقیانام، که سبق ازو نیکوتر است، خواهی جره بر سنگ زن، خواهی سنگ بر جره
شیخ الاسلام گفت: کی تو بر جاءٍ بی علت است، چون یافت درست شود، تو نبی، او بود. پیدا شدی مرا، جاء بتو بگذاشتم، ازو بیافت او دم زدن قطعیت است، لا تقطعنا بک عنک. بوبکر وراق ٭ گفت: کی یافت حق در ذل نفس تواست.
شیخ الاسلام گفت: که کس بود که او را پیش یافت دهند پس دیدار، و کس بود که او را پیش دیدار دهند پس یافت. هر کسی که وجود چیزی دعوی کند کی کی و کو و چند و چون بنداند گفت مبطل است و هر کسی که وجود حق دعوی کند، کی و کو و چند و چون بداند گفت کافر است مبطل. آن وجود نه علمی است. هبنی وجدتک... البیت.
وجود حقیقی آن بود، که ازان نشان نتوانی داد، بلا وجود یظهر... او ایذر است یا این آن اوست، وجود و یافت و قرب درست است تفسیر بر اوست من لم یکن غایبا عن حظه.. الابیات.
اگر این چیزها نیستی، که شموساند در عقول و علوم، خود همه صوفی ایذ. الوجود اسم الظفر بحقیقة الشیءٍ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: متن به بررسی مفاهیم تصوف و یافتن حقیقت و وجود میپردازد. نویسنده اشاره میکند که در تصوف، دستیابی به حقیقت مهمتر از دانش نظری است و باید از خود بیرون رفت تا به حقیقت رسید. واژههایی چون توبه، یاد، انس، محبت، طلب و شناخت به عنوان مراحل و ابزارهایی برای درک وجود مطرح میشوند.
نویسنده همچنین به اختلاف نظر میان عراقیان و ماوراء النهر اشاره میکند و تأکید میکند که در نهایت هر دو دسته به حقیقت واحدی دست مییابند.
بحث بر سر وجود حقیقی نیز مطرح میشود؛ وجودی که نتوان دربارهاش توضیح داد و فقط باید آن را تجربه کرد. مفهوم وجود و یافتن در عین حال به یگانگی و پیوند با حقیقت نیز اشاره دارد. در نهایت، تصوف را به عنوان مسیری برای رسیدن به حقیقت و وجود حقیقی معرفی میکند و تأکید میکند که هر کس وجودی را ادعا کند بدون شناخت حقیقت، دچار اشتباه است.
هوش مصنوعی: توبه، یاد خدا، ارتباط با او، محبت، جستجو، و شناخت وجود دارند. جستجوگر در جستجوی خود موجود است و آنچه را که جستجو میکند، پیدا میکند. پیدا کردن علت است و یافتن چیزی، نشانهای از وجود پیش از آن است. اگر توبهای در میان نباشد، این به شرک دلالت میکند. در تصوف، هیچ چیز جز آنچه وجود دارد، کارایی ندارد. تصوف به معنای درک عمیق و واقعی است؛ اگر به گفته شبلی توجه کنیم، میتوان به حقیقت پی برد. نهایتاً، یا آگاهی وجود دارد یا یافتن، که دومی حقیقی و اولی موقتی است. هر آنچه کمتر از یافتن باشد، در واقع هیچ است. انسانی که نمیتواند به یابش پرواز کند، در واقع محدود است. نشان از یافت نیز خود یابش است و در آنجا که هستی، دریایی وسیعتر از آسمان و زمین است.
هوش مصنوعی: همه در جهان میگویند که چه کسی پیدا شده است و تفاوت بین پیدا کردن و پیدا نکردن در پیدا نکردن است. چه کسی آدمی است که پیدا کرده و چه کسی نیست. اما من میدانم که هرگاه خودم را جستجو کنم، به دست میآورم. زمانی که من در پی خود بودم، خودم را پیدا میکردم و اکنون وقتی به دنبال خودم میروم، او را پیدا میکنم. چون او را به دست میآورد، باز هم نمیدانیم که کدام یک اول بود؛ او خودش میداند. حقیقت مانند این است که عارف همان اوست و پیدا کردن یعنی درک او. بسطامی میگوید: زمانی که با او پیوستم، از خودم جدا شدم و وقتی از خودم جدا شدم، با او ارتباط برقرار کردم. باز هم نمیدانیم کدام یک ابتدا بود؛ او میداند.
هوش مصنوعی: شیخ بوعلی سیاه میگوید که در منطقه ماوراء النهر، مردم میگویند "تا بنه رهی نه یاوی"، و در عراق هم میگویند "تا نیابی بنه رهی"، و هر دو عبارت به یک معناست. اما من به نظر عراقیها بیشتر تمایل دارم، زیرا که به نظرم اولویت با آنهاست؛ چه میخواهی سنگ را به بدن بزنید، چه بدن را به سنگ.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: وقتی بر جایی مینشینی که به آن هیچ دلیلی نیست، به درستی آن را پیدا میکنی، تو نبی هستی. من تو را پیدا کردم و به تو اعتماد کردم، اما نباید از ارتباط با من قطع کنی. ابوبکر وراق گفت: چه زمانی به حقیقت در سایه نفس خود دست مییابی.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که شخصی وجود دارد که وقتی او را ملاقات میکنی، او را پیدا میکنی، و کسی دیگر که او را پیش از دیدار میشناسی، سپس او را میبینی. هر شخصی که ادعای وجود چیزی را کند و بخواهد به آن ماهیت، زمان و مکان بدهد، به بیراهه رفته است. و هر کسی که وجود حق را ادعا کند و بخواهد جزئیاتی از آن را مطرح کند، کافر و گمراه است. این وجود به علم مربوط نیست.
هوش مصنوعی: حقیقت وجود، چیزی است که نمیتوان نشانی از آن یافت و نمیتوان آن را به وضوح نشان داد. او حضور دارد و یا به نوعی دیگر، خودش را نمایان کرده است. وجود، دستیابی و نزدیکی به او درست است، به شرطی که کسی از حضور او غافل نباشد.
هوش مصنوعی: اگر این ویژگیها در تو وجود نداشته باشد، پس تو همانند خورشید در عقلها و دانشها هستی و واقعاً در این دنیا، همان حقیقت وجودی و پیروزی را دارا هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.