گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

کنیه ابوحامد، از مهینان مشایخ خراسان بوده از بلخ، با بوتراب نخشبی ٭ صحبت کرده بود، و با حاتم اصم و ابراهیم ادهم ٭ دیده بود. وی گوید: که ابراهیم ادهم گفت: التوبة هی الرجوع الی اللّه بصفاء السر. و احمد را کتاب است درجات المقبلین علی اللّه عز و جل. از نظیران بایزید و با حفص است، بنشا بور آمدگی به حج رفت و ببسطام رفت بزیارت بایزید در سنه اربعین و مائتین برفته از دنیا پیش از احمد حنبل بسالی کمتر. فرا باحفص حداد ٭ گفتند: که مه دیدندی ازین طبقه؟ گفت ندیدم کس مه از احمد خضرویه بهمت و صدق احوال. کسی احمد را گفت: مرا وصیتی کن! گفت: امت نفسک حتی تحییها.

شیخ الاسلام گفت: که احمد خضرویه گوید: کی نه لذت طاعت مرا صافی می‌آمدند، و نه حلاوة صحبت، از بس داوری کی خود را می‌داشتم با او، تا آنگاه کی بیعت بستم اللّه، و خود را فرا اللّه سپردم گفتم: که رضا دادم و نفس را بدوزخ، و بیعت از نفس بستدم که بدوزخ خواهی رفت و بخواهند سوخت ترا، یعنی رضا دادم بهر چه وی گفت: آنگاه طاعت حلاوت گرفت و محبت لذت. و قال احمد بن خضرویه: الطریق واضح و الحق لایح، والداعی قد اسمع، فما التحیر بعد هذا الا من العمی، راه روشنست و حق تابنده است،فما التحیر بعد هذا الا من العمی، راه روشنست و حق تابنده است و داعی خواننده است نیوشنده، حیران نماند پس ازین مگر نابینا.

شیخ الاسلام گفت: که اللّه پرستیدن از بیم دوزخ، داوری نفس داشتن است با وی، و خویشتن کشیدن است. و پرستیدن او از امید بهشت خود را پرستیدن است و نفس را نگرستن. تو او پرست کی گفت پرست و سزاست پرستیدن و رضاده بآنچه او کند چنانکه خواهد تابندگی درست آید. قال عبداللّه بن منازل: لا تکن خصماً لنفسک علی الحق، و کن خصماً للحق علی نفسک. قال ابوحمزة البغدادی ٭ رحمه اللّه تعالی قال اللّه عز و جل: و اعرض عن الجاهلین، والنفس اجهل الجاهلین، وهی احق ان تعرض عنها.

کتب یوسف بن الحسین الرازی الی الجنید فقال: لا اذا اقل اللّه طعم نفسک بان ان دقتها الا تذوق بعدها خیراً ابداً.

شیخ الاسلام گفت: که مومن و صادق همواره بهر اللّه با نفس خود بجنگ بود و از وی بهتر روزی می‌طلبد، و حکیم و نیکو دل وقت سنج بود، کی همواره روزگار خود و وقت و دل خود بر می‌گراید کی فلان وقت به بود اکنون بتر، و زیادت را متقاضی بود، و حق او همی همواره از خود طلب می‌کند و خود را حق و حظ نجوید. لابن داود الاصفهانی لنفسه:

کن محسناً او مسیئاً راتق لی ابداً

تکن لدی علی الحالین مشکوراً

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode