از استادان ابوتراب نخشبی بوده است «و استاد» بو سعید خراز و جنید است و از مهینان مشایخ بوده، عراقیان و شامیان او را بزرگ داشتهاند گویند: که از اقران بوتراب بوده است و باوی سفر کرده است، و گویند او اول کسی است کی سخن گفت از علوم اشارت، چون صوفی دیدی بامرقع فوطه گفتی: یا سادتی قد نشرتم اعلامکم و ضربتم طبولکم، فیالیت شعری فی اللقاء ای رجال تکونون.
شیخ الاسلام گفت: کی مردی فرا در سرای بوحاتم عطار شد در یزد، گویند کی محمد وهب بود ابویعقوب الزیات در بزد وی گفت: کیست؟ گفت: درویش است کی میگوید: کی اللّه! بو حاتم در باز کرد و بیرون افتاد، و روی نهاد در خاک و پیوسته فرا پای وی افتاد گفت: و کس مانده کی میگوید: اللّه!
شیخ الاسلام گفت: وقتی بغداد آراسته بودند و آئین بود و فسق بسیار میبود شبلی بخواب دید کی فراوی گفتید: کی ار نه آن بودی کی تو میگویی که اللّه، ما همه بغدادیان بسوختید. شبلی آن باز گفت. ویرا گفتند: کی ما نیز هم گوئیم کی اللّه. گفت: شما میگویید: اللّه نفساً بنفس.
و من میگویم اللّه حقاً بحق. قل اللّه ثم درهم:
حقیقة الحق شیٔ لیس یعرفه
الا المجردفیه حق تجرید
شیخ الاسلام گفت: کی همه خلق میگویند کی یکی، و از صد هزار در میآویزند، و این قوم میگویند کی یکی، و از نشان خود میگریزند قل اللّه ثم ذرهم:
الا کل شییء ما خلا للّه باطل
و کل نعیم لا محالة زایل
و هم بوحاتم گوید: السیاحة بالقلوب. بوسعید زیادی گوید: کان ابوحاتم العطار ظاهره ظاهر التجار و باطنه باطن الابرار. وقتی خالی نشسته بود کی خضر ناگاه برو درآمد پیری. سخت براحت شد، سخن فرا افگند و سخن میگفت کی دوستان اللّه چنداند، و تربیت آن چگونه میگفت: اولیا همیشه سیصد و شصت تن باشند: چهل ازیشان ابرارند، آورده از آن نقبااند، و سه ازان نجبااند، و یکی ازیشان غوث باشد، مهینه قطب زمین و زینهار اللّه تعالی بزمین ازو باشد، و وی زینهار خلق باشد، هر گه کی غوث برود از دنیا، یکی از نجبا غوث سازند بجاء او، و یکی از نقبا نجبا کنند، و یکی از او تاد بمقام نقبا بنشانند، و یکی از ابرار اوتاد سازند، و یکی از اولیا ابرار سازند و یکی از عامهٔ خلق بمقام اولیا رسانند، و هر گه بمقام دیگر اطلاع افتد، بروی منکر گردند چنانک موسی بر من منکر شد.
و سخن میگفت کی جوانی درآمد پر هیبت بوحاتم ازان پر فزع شد، فرا خضر شد گفت: که او کیست کی من از وی میترسم؟ گفت: او چنان است او برادر منست الیاس.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: ابوتراب نخشبی یکی از استادان بزرگ صوفیه است که از عراقیان و شامیان بزرگ داشته میشود. او با بو سعید خراز و جنید نیز رابطه داشت و به عنوان یکی از شخصیتهای برجسته در علوم اشارت شناخته میشود. یک داستان از او روایت میکند که وقتی به یزد سفر کرد، فردی به نام محمد وهب با او برخورد کرد و درخصوص معرفت به خدای متعال صحبت کردند.
همچنین، شیخ الاسلام داستانی از شبلی نقل میکند که در آن شبلی در خواب خدا را مشاهده کرد و گفت که همه آنچه را که بغداد میگویند، به صورت غیر واقعی بیان میکنند. او تأکید کرد که باید به حقیقت خالص و واقعی توجه کرد.
ابوحاتم، که ظاهری از تاجران دارد و باطنی از نیکان، به خضر برخورد کرد که از او درباره دوستان خدا و تربیت آنان سوال کرد. خضر گفت که همیشه ۳۶۰ ولی در زمین وجود دارند که از میان آنها ۴۰ نفر از ابرار و یک نفر غوث هستند. هر زمان که غوث به عالم دیگر برود، یکی از نجبا جانشین او میشود. در نهایت، فردی جوان و با هیبت به جمع آمد که ابوحاتم از او ترسید و به خضر گفت که او برادرش الیاس است.
هوش مصنوعی: ابوتراب نخشبی یکی از استادان بزرگ است که بو سعید خراز و جنید نیز از شاگردان او بودهاند. او شخصیتی مهم در میان صوفیان به شمار میرود و عراقیها و شامیها او را بسیار محترم میشمارند. گفته میشود که او همعصر ابوتراب بوده و با او سفر کرده است. همچنین بر این باورند که او نخستین کسی است که درباره علوم اشارت صحبت کرده است. هنگامی که صوفیان با پوشش مخصوص خود به او نزدیک میشوند، او به آنها میگوید: "ای آقایان، شما پرچمدارید و طبل میزنید، ای کاش شعر من درباره دیدار شما در میان شما باشد."
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: روزی مردی به نام محمد وهب از ابویعقوب الزیات به یزد آمد. او به خانه بوحاتم رفت و از او سوال کرد که کیست. بوحاتم پاسخ داد: درویشی است که میگوید: الله. بوحاتم در را باز کرد و به بیرون رفت، سپس به زمین افتاد و به پاهای او التماس کرد و گفت: آیا کسی باقی مانده که بگوید: الله؟
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت که در زمانی که بغداد پر زرق و برق و سرشار از فساد بود، شبلی خواب دید که فریاد میزند: «آیا این نیست که خداوند، همه ما بغدادیها را به آتش کشیده است؟» او این جمله را دوباره تکرار کرد. سپس به او گفتند که ما هم چنین میگوییم که خداوند وجود دارد. شبلی پاسخ داد: «شما میگویید خدا به خود.»
هوش مصنوعی: من میگویم که خداوند به حق، حقیقت دارد. بگو خداوند و سپس درهم.
هوش مصنوعی: حقیقت مطلق چیزی است که تنها کسانی میتوانند آن را درک کنند که از قید و بندهای دنیوی آزاد شده باشند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: همه مردم میگویند که فقط یک حقیقت وجود دارد، اما از آن حقیقت دور میشوند و از نشانههای خود فرار میکنند. بگو خداوند، سپس آنها را بگذار کنار.
هوش مصنوعی: هر چیزی که جز برای خداوند باشد، بیارزش است و هر نعمت و خوشی در نهایت از بین خواهد رفت.
هوش مصنوعی: ابوحاتم میگوید که سیر سفر واقعی در دلهاست. بوسعید زیادی میگوید که ابوحاتم عطار ظاهرش شبیه تجار بود، اما باطنش باطن پاکان. یک روز که او به تنهایی نشسته بود، ناگهان پیرمردی به نام خضر نزد او آمد. او شروع به صحبت کرد و از دوستان خدا و مسأله تربیت صحبت میکرد. او گفت که اولیا همیشه سهصد و شصت نفر هستند: چهل نفر از آنها از پاکان (ابرار) هستند و از میان آنها برخی نقبا و سه نفر نجبا هستند و یکی از آنها غوث است. او بیان کرد که غوث محور زمین است و خداوند او را به عنوان نجاتدهنده خلق قرار داده است. او همچنین گفت که هر زمان که غوث از دنیا برود، یکی از نجبا جای او را میگیرد و یکی از نقبا تبدیل به نجبا میشود و بدین ترتیب هر کدام از مقامات به ترتیب پر میشود. او اشاره کرد که هر زمان که به مقام دیگری منتقل شود، دیگران او را منکر میشوند، بهطور مشابه که موسی را مورد انکار قرار دادند.
هوش مصنوعی: سخن از جوانی به میان آمد که به شکلی بسیار تاثیرگذار و مهیب وارد شد و موجب ترس و وحشت دیگران گردید. او به خضر گفت که این جوان کیست که از او میترسد؟ خضر پاسخ داد که او برادر من، الیاس است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.