گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

شیخ الاسلام «گفت» که وی به نشاپور بود، نام وی محمد بن احمد بن حمدون الفراء، از اجلهٔ مشایخ نشاپور بود و بافراست عظیم بود. شیخ عمو ویرا دیده بود و گفت: ارمن بوبکر فرأ ندید می من صوفی نبود می و صحبت کرده بود با بوعلی ثقفی و عبداللّه منازل و بوبکر شبلی وبوبکر طاهر ابهری و مرتعش٭ و جز ازیشان از مشایخ وقت، وی یگانهٔ مشایخ بود در طریقت نیکو، در سنه سبعین و ثلثمائه برفته از دنیا «پوست کراه بود.»

شیخ عمو گفت: که اصحابی مرا گفت بنشاپور، که بزیارت بوبکر مشو، که او گوید، که با پدر و مادرشو، و تو بازگردی، لختی پیچیدم آخر گفتم: چیست که من می‌کنم نیاید که باز گردم ویرا نیابم. شدم در مسجد او را نیافتم چون ساعتی برآمد، ویرا دیدم که از مسجد درامد. چون شوروی درو پاره پوستین در دست. سلام کردم. گفت: و علیک السلام از کجائی؟ گفتم: از هراة گفت: کجا میروی؟ گفتم بسوی قبله. گفت: پدر داری؟ گفتم: دارم گفت: بازگرد. باز بر پدر شوا گفتم: چنین کنم با یاران شدم، ایشان چندان بگفتند، تا مراجزم کردند، فرا بیت شدن. شدم کی بروم. مراتب بگرفت تب عظیم. روز دیگر رفتم بنزدیک شیخ بوبکر. مرا گفت: نقصت العهد؟ عهد بشکستی. گفتم: ای شیخ! توبت بکردم. وی گفت: من لم یوثر اللّه علی کل شییء لایصل الی قلبه نور المعرفة بحال.

از وی پرسیدند: که ابرار کیانند؟ گفت: متقیان او، با شیخ بوبکر شبهی و علی بندار صیرفی٭ از مشایخ نشاپوراند در همه ایام، و از طبقه خامسه ایضاً. امانام بوبکر شبهی محمد بن جعفر الشبهی از جوان مردان مشایخ وقت بود، صحبت کرده با شیخ بوعثمان حیری٭ و پیش از سنه ستین و ثلثمائه برفته از دنیا. وی گفت: الفتوة حسن الخلق و بذل المعروف.