بخش ۱۵۶ - و من طبقة الخامسة ایضاً ابوالقاسم النصر آبادی
شیخ الاسلام گفت: کی نام وی ابرهیم بن محمد بن محمویه بود، شیخ اهل اشارت و حقایق ونشان تصوف در زمان خود بنشاپور. شیخ خراسان در وقت خویش، اصل و مولود وی بنشاپور بوده و عالم بوده بانواع علوم،از حفظ سنن و علم تواریخ، و مختص بعلم حقایق و یگانهٔ مشایخ در وقت خود. شاگرد ابراهیم شیبان بود، و شبلی و واسطی دیده، و صحبت کرده با شبلی و با بوعلی رودباری و مرتعش و بوبکر طاهر ابهری٭ و جز از ایشان از مشایخ نشاپور. بآخر عمر بمکه رفت و حج کرد، و آنجا میبود مجاور، تا برفت در سنه سبع و ستین و ثلثمائه فی ربیع الاول.
چون در مکه شد، با عثمان مغربی پیش او آمد گفت: چه جای تست مکه، بطبیب! وی گفت: مکه خود چه جای تست، مکه جای منست. بس برنامد که سببی افتاد، بوعثمان به نشاپور آمد، و آنجا برفت در سنه اثنین و سبعین و ثلثمائه و هو من طبقة الخامسه ایضاً و قدمضی ذکره. و نصرآبادی بمکه برفت.
شیخ الاسلام گفت: که اسماعیل گفت پسر نصرآبادی مرا کی وی گفت. اذا بدالک شئی من بوادی الحق فلا تلتفت معها الی جنة ولا الی نار و لا تخطر هما ببالک، و اذا رجعت عن ذلک الحال فعظم ما عظم اللّه عز و جل. و هم وی گفته: سر یسلم من رعونة البشریة سر ربانی. و قال: من وافق اللّه الحق فی لحظة او خطوة فانه لا یعود الی مخالفته بحال.
سمعت شیخ الاسلام یقول سمعت الحسین بن محمد الباشانی ابا عبداللّه، یقول سمعت ابا عثمان المغربی٭ بنشاپور یقول: سئل ان طین علی انسان الباب ارصل الیه رزقه؟ فقال: ان کان للاجل الیه مسلک سلک الیه رزقه المسلک.
شیخ الاسلام گفت: کی شیخ بوبک رازی نحلی نام وی محمد بن عبداللّه الرازی بنشاپور بود و شیخ خراسان بود و سید بود مشرق را، و مرزوق از لقی مشایخ، استاد سلمی بوده و سلمی تاریخ خود بر تاریخ وی کرده، شاگرد شیخ بوبکر بیکندی٭ بوده و جز ازو
شیخ الاسلام گفت: که او را وقتی بود عظیم و قبول در نشاپور، در کار کودک مبتلا شد، ویرا بوی متهم کردند و مهجور کردند، و کارها خاست، و وقتهای وی در شورید. اخر معلوم کردند، بخلاف آن بود، ویرا قبولی فرا دید امد بر بزرگان نشاپور.
روزی در مسجد جامع نشسته بود، شیح بندار صیرفی٭ بر وی رفت گفت: ایها الشیخ! این چیست که بتو بود، از کجا افتاد آن چنان کارهاء تو، و اکنون تو چنین؟ گفت: ای پیر! ار عزم ابرهیم و صدق ویقین موسی، و عزیمت و عصمت عیسی، و صبر احمد عربی صلوات اللّه علیهم اجمعین کسی را بود. که باد فتنه جهد، و نگاه داشت او نبود، همه باد ببرد، و مرد در میان آن بود.
شیخ الاسلام گفت: کی یکی بابوبکر رازی گفت: که در سماع چه گوئی؟ گفت: بس فتنه انگیز است و طرب آمیز، خویشتن میگوش از فتنه. گفت: نه مشایخ آن کردهاند؟ گفت: دوست پدر! آن وقت، که وقت تو چون وقت ایشان شود تو همنان میکن شیخ بوبکر رازی گوید: که عثمان آدمی٭ گفت: ان اللّه تعالی حجب ثلثةً بثلثة: حجب مکره بحلمه، و حجب خداعه بلطفه، و حجب عقو بته بکرامته. شیخ الاسلام گفت: که شیخ بوبکر پالیزبان از بخارا بود سید، جنید٭ را دیده بود و عمرو وی دراز بکشیده بود شیخ عمو٭ با من گفت: که در سنه سبعین ببخارا شدم بزیارت شیخ بوبکر پالیزان، ویرا طلب کردم، وی مرا بنشاند، و سفره بیاورد نان بود و جوز و نمک پیش من نهاد، و من گرسنه بودم، دست فرا کردم و میخوردم. در میان خوردن در وی نگاه کردم، وی میگریست من دست باز کشیدم. مرا گفت: بخور! که من از شادی میگریم، کی شیخ بوالقاسم جنید را گفت: که زود بود که این سخنان چنان شود، که در کوئی دو حجره بود، در یکی ازین سخنان بود، ودران دیگر نبود، آنکس که دران سراء بود، اگر نه بیند که از آن حجره بیرون آید، درین حجره آید، کی ازین سخنان شنود، که تا از هراة به بخارا کس میآید بطلب این کار هنوز کارکاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام به زندگی و شخصیت افرادی چون ابراهیم بن محمد و بوبکر رازی اشاره میکند. ابراهیم، دینی عالم و اهل تصوف از نشاپور بود و با مشایخی چون ابراهیم شیبان و شبلی در ارتباط بود. وی به مکه رفته و در سن ۶۳ سالگی به دیار باقی شتافت. شیخ الاسلام همچنین به بوبکر رازی، یکی دیگر از مشایخ نشاپور، و مشکلاتی که او در دوران زندگیاش با آن روبرو شد، اشاره دارد. بوبکر به دلیل برخی اتهامات در جامعه مورد انتقاد قرار گرفته بود. همچنین، او در مورد تجارب و آموزههایش از دیگر مشایخ، و نکاتی درباره فتنه و توبه و رابطه با خداوند صحبت میکند. در کل، متن به زندگی عارفان و مشایخ دوره خود و ارتباطات و تجربیات آنها در راه تصوف و معنویت میپردازد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام درباره شخصی به نام ابرهیم بن محمد بن محمویه صحبت میکند، که در زمان خود در شهر بنشاپور شناخته شده بود. او از بزرگترین علمای تصوف در خراسان به حساب میآمد و به انواع علوم آگاهی داشت، از جمله حفظ سنن و تاریخنگاری، و دارای دانش عمیقی در حقایق بود. در آن زمان، او یکی از مشایخ برجسته به شمار میرفت. او شاگرد ابراهیم شیبان بود و با افراد معروفی چون شبلی و واسطی ارتباط داشت. در پایان عمرش به مکه رفت و برای انجام مراسم حج در آنجا ماندگار شد و تا سال ۳۶۱ هجری در ربیع الاول در آنجا ادامه زندگی داد.
هوش مصنوعی: وقتی به مکه رسید، عثمان مغربی نزد او آمد و گفت: مکه چه جایی است برای تو، ای طبیب! او پاسخ داد: مکه جایی برای من است. پس از مدتی حادثهای پیش آمد، که بوعثمان به نشاپور رفت و در سال 273 هجری در حالی که جزو طبقه پنجم بود، به آنجا رفت. همچنین نصرآبادی نیز به مکه رفت.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد: اسماعیل گفت که پسر نصرآبادی از او پرسید که چه زمانی این موضوع را گفته است. وی ادامه داد: وقتی به حقیقتی در وادی حقیقت دست یافتی، به سوی بهشت و جهنم نگاه نکن و این دو را در ذهنت نیاور. و اگر از آن حالت بازگشتی، باید آنچه را که خداوند بزرگ شمرده، بزرگ بداری. او همچنین گفت: رازهایی که از آسیبهای انسانی مصون هستند، رازهایی الهیاند. و افزود: هر کسی که در یک لحظه یا گام با حق الهی همسویی کند، هرگز به مخالفت با آن بازنخواهد گشت.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام میگوید: من از حسین بن محمد الباشانی، که از ابوالعبدالله نقل میکند، شنیدم که ابا عثمان مغربی که از نشاپور است، گفت: از او پرسیدند آیا وقتی فردی در مسیر درب خانهاش خاک ریخته شود، آیا روزیاش به او میرسد؟ او پاسخ داد: اگر برای او مسیری وجود داشته باشد، روزیش به او خواهد رسید.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: شیخ بوبکر رازی، که نام کاملش محمد بن عبدالله الرازی بنشاپور است، یکی از شخصیتهای بزرگ خراسان و از علما و سیدهای آن دیار بود. او در علم و دانش به حدی ترقی کرد که به مشایخ معروف راه یافت و استاد سلمی نیز بوده است. سلمی در تاریخ خود به بیان زندگی شیخ بوبکر بیکندی اشاره کرده و تنها به او بسنده نکرده است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت که زمانی در نشاپور به مقام بالایی دست یافته بود، اما به دلایل مشکلاتی که برای یک کودک به وجود آمد، او را متهم کردند و از جامعه دور ساختند. اوضاع وخیم شد و زمانش سپری میشد. در نهایت، معلوم شد که او بیگناه است و پس از آن دوباره مورد پذیرش بزرگان نشاپور قرار گرفت.
هوش مصنوعی: روزی در مسجد جامع نشسته بود، مردی به نام شیخ بندار صیرفی به او نزدیک شد و گفت: ای شیخ! این چه حالتی است که برای تو پیش آمده، چگونه به این روز افتادهای؟ او در پاسخ گفت: ای پیر! اگر کسی عزم ابراهیم را، صدق یقین موسی را، اراده و عصمت عیسی را، و صبر و استقامت احمد عربی را میداشت، در هنگامه فتنهها نمیتوانست خود را حفظ کند و همه چیز از دستانش میرفت، ولی او در میان این همه سختیها باقی ماند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: یکی از بزرگان به نام بوبکر رازی اظهار داشت که درباره سماع (موسیقی و رقص در عرفان) چه نظری دارد؟ او پاسخ داد که سماع خیلی فتنهانگیز و شادمانکننده است و باید خود را از فتنهها نگاه داشت. پرسیدند که آیا مشایخ (اساتید) نیز چنین کردهاند؟ بوبکر پاسخ داد: اگر زمان تو مشابه زمان آنها شود، تو نیز برهمان رویه عمل خواهی کرد. بوبکر سپس به موضوعی اشاره کرد و گفت که خداوند تعالی سه چیز را به وسیله سه چیز پوشانده است: مکری را با حُلم (خو einsch bulundu) پوشانده، خدعهای را با لطف و کرم پنهان کرده و عفو را با بزرگمنشی. شیخ الاسلام ادامه داد که بوبکر از بخارا بود و جنید (یکی از بزرگترین عرفا) را دیده بود. بوبکر در دیدار با شیخ عمو، که در سنه هفتاد به بخارا رفته بود، نان و خرما و نمک برای او آورد. در حال خوردن، بوبکر را دید که در حال گریه است و وقتی عمو از او خواست که ادامه دهد، بوبکر گفت که از خوشحالی میگریم. او همچنین اشارهای به سخنانی کرد که به زودی در بین مردم شایع خواهد شد و توضیح داد که اگر کسی از اتاقی به اتاق دیگر برود، نمیتواند سخنانی را که در اتاق اول بود، از دست بدهد، زیرا هنوز عدهای از هرات به بخارا میآیند تا به دنبال این مسائل باشند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.