بخش ۱۵۵ - و من طبقة الخامسة ایضاً عبداللّه الرازی
عبداللّه بن محمد بن عبدالرحمن الرازی الشعرانی. کنیه ابو محمد، باصل ازری بود بنشاپور بزرگ شده بود، با جنید صحبت کرده بود و با عثمان٭ و محمد ابن افضل البلخی رویم و سمنون و بوعلی گوزگانی و محمد حامد٭ و جز از ایشان از مشایخ قوم، از مهینان نشاپور بود در وقت خود، او را ریاضت شگفت. عالم بوده بعلوم ایر طایفه و حدیث داشت و ثقفه بود، در سنه و خمسین و ثلمائه از دنیا برفت. وی گفت: عارف اللّه نپرستد بر موافقت خلق «که وی کار کننده بود بر موافقت خالق» وی گفته: کی معرفت حجب بدرد میان بنده واللّه. و گفت: که دنیا آنست: که محجوب کند ترا ازو. و هم وی کفته: کی شکوی و تنگی دل از اندکی معرفت زاید، هات یا قلیل المعرفة.
شیخ الاسلام گفت: کی شیخ بوالحسن سیروانی مهین، نام وی علی بن محمد السیروانی بود، استاد شیخ ابوالحسین سیروانی کهین ایذ از سیروان مغرب بوده خادم و شاگرد ابراهیم٭ خواص بوده. شیخ بوسعد مالینی آورده در «اربعین مشایخ»: که بوالحسن سیروانی گوید: که سهل «عبداللّه» تستری٭ گوید: کل من لم یکن لحرکته و سکونه اماماً یقتدی به فی ظاهره ثم یرجع الی باطنه قطع به.
سیروانی مهین گفت: الرضا فوق الموافقه مع ما یبدو مع الغیب. و قال للخواص اوصنی فقال لی الزم الفقراء فان الخیر فهیم. و سید بوده بدمیاط نشستی، شیخ الاسلام گفت: که شیخ بوالحسن قرافی نام وی علی بن عثمان بن نصر بن عمرو القرافی بوده، و قرافه دیهیست از مصر، گویند که بدمیاط بوده مصریست شاگرد بوالخیر تیناتی٭ و بوالحسن صایغ دینوری٭ صدو ده سال عمر وی بود و توفی سنه ثمانین و ثلثمائه. و بوالخیر صد و بیست و اند سال بزیست.
و شیخ الاسلام گفت: کی قرافی یکانه دنیا بود بینظیر در زمان خویش و پس خویش، حادالنظر بود و حاضر الوقت، استاد و غیور این کار و امام ظرف غیبی، باعام سنی بود، و خاص عارف بود و در خود موحد بود و نشان خود گم.
شیخ الاسلام بآخر عمر این تنی چند جدا کرده بود ازمتاخران و اختیار که ایشان جدا اند: شیخ بوالخیر تیناتی و قرافی و حصری و علی بندار صیرفی و نصرآبادی و سیروانی کهین و نهاوندی و قصاب و خرقانی و طاقی٭ این ده تتن گفت جدا اند.
وقتی قرافی در کشتی احتساب کرد، دست و پای او ببستند و در آب انداختند، چون وقت نماز بود در صف اول دیدند او را، جامه وی ذرهتر نشده بود.
شیخ الاسلام گفت: که این حکایت او خود باز میگوید آن سید. شیخ الاسلام گفت: که زندهٔ او کس بنکشد. که او بروح دیگر زنده است. شیخ الاسلام گفت: کی قرافی گوید سیدالسادات کی ترا چیزی دهند و مقامی که آن بخلاف شریعت بود، کی بر تو واجب بود که پنهان داری، نه بینی که خضر پنهان کرد.
شیخ الاسلام گفت: کی شیخ بوسلیمان نیلی بقرآنی آمده بوسه داد بر سر قرافی، و بوسلیمان سخت خلق جامه بود، قرافی بدو نگرست گفت: با سلیمان! ترا بس محترق میبینیم، اما در میان دو ابروی تو حاکمی میبینم، دوخشت فرا سر میکنی اما حاکمی در میان پس آن ویرا حاکم کردند بمغرب پس صوفی گری.
بوبکر دقی٭ بقرافی شد، ویرا گفت: بابکر! اکنون میگوید کی مجردتر جهان توئی، من ترا در میان گهواره میبینم. پس ازان صدسال زن خواست، ویرا در فرزند آمد، و در میان دو گهواره نشسته بود. و سخن قرافی یاد میرکد. قرافی را در فراست عجایبهاست.
شیخ الاسلام گفت: کی بوسلیمان خواص مغربی بود ازین طایفه از مشایخ مغرب او بود که وقتی در گزستانی میشد بر خری نشسته بود شاشک خر بگزید خر بجست پای او در درخت گز زد، پای وی افگار شد، چوبی برسر خرزد. خر روی باز پس کرد، و بزبانی فصیح گفت: ده که بر دماغ خود میزنی. و هو من اقران ابی الخیرات بد مشق.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: عبدالله بن محمد بن عبدالرحمن الرازی الشعرانی، معروف به ابو محمد، در نشاپور بزرگ شد و با مشایخی چون جنید و عثمان بن محمد ابن افضل البلخی ملاقات کرد. او عارف و عالم بزرگی بود که در سن ۵۳ سالگی درگذشت. او عقیده داشت که انسان نباید از خلق خدا پیروی کند و باید بر اساس خالق عمل کند. همچنین، او به دنیا به عنوان مانعی برای شناخت خدا اشاره داشت.
شیخ ابوالحسن سیروانی نیز از مشایخ مهم زمانش بود و بر اهمیت فقر و نزدیکی به فقرا تاکید داشت. قرافی، دیگری از عارفان بزرگ، به دلیل دانش و بینش عمیقش در زمان خود بینظیر بود. او در کشتی در ساعت نماز دچار آزمایش شد و مانند یک عارف نیکو با ایمان به شناخته شد. قرافی بارها از تجربیات خود و چگونگی مواجههاش با تهدیدات و مشکلات زندگی صحبت کرده است.
تعدادی دیگر از مشایخ نیز در این متن ذکر شدهاند و در نهایت، هدف کلی این نوشته بیان اهمیت علم، معرفت و زندگی عارفانه است که موجب نزدیکی به خداوند میشود.
هوش مصنوعی: عبدالله بن محمد بن عبدالرحمن رازی، که به ابو محمد معروف بود، اهل ازر بود و در نیشاپور بزرگ شده بود. او با بزرگان علم و عرفان مانند جنید و عثمان و محمد ابن افضل البلخی و دیگران ملاقات کرده بود. در زمان خود از عرفای برجسته نشاپور به شمار میرفت و ریاضتهای شگفتی انجام میداد. او دارای دانش وسیعی در علوم اسلامی و حدیث بود و شخصیتی با فرهنگ و با فهم عمیق شناخته میشد. در سن پنجاه و چند سالگی دار فانی را وداع گفت. او گفته است که عارف واقعی خالق را بر مخلوق مقدم میداند و یادآور شده که معرفت میتواند حجابهایی میان بنده و خداوند ایجاد کند. همچنین او دنیا را عاملی میدانست که موجب حجاب از حق میشود و نارضایتی و تنگی دل را ناشی از کمبود معرفت میدانست.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: شیخ بوالحسن سیروانی که نامش علی بن محمد السیروانی بود، استاد شیخ ابوالحسین سیروانی است. او از سیروان غربی بوده و شاگرد و خادم ابراهیم خواص بوده است. شیخ بوسعد مالینی در کتاب "اربعین مشایخ" نقل کرده که بوالحسن سیروانی میگوید: سهل تستری، که عبد الله نام دارد، میگوید: هر کسی که اعمال و حرکاتش در ظاهری به امامی اقتدا نداشته باشد و به باطن خود برنگردد، او قطع به است.
هوش مصنوعی: سیروانی مهین گفت: "رضا بالاتر از توافقی است که با آنچه در غیب ظاهر میشود وجود دارد." او به خواص گفت: "به من وصیت کنید." سپس گفت: "فقرای ستمکشیده را فراموش نکنید، زیرا خیر و صلاح در دست ایشان است." در بدمیاط، شیخ الاسلام گفت که شیخ بوالحسن قرافی که نامش علی بن عثمان بن نصر بن عمرو است، اهل قرافه، دهی در مصر است. گفته میشود که او مصری است و شاگرد بوالخیر تیناتی و بوالحسن صایغ دینوری بوده است. عمر او صد و ده سال بود و در سال ۳۸۰ هجری قمری دار فانی را وداع گفت. بوالخیر نیز صد و بیست و اند سال عمر کرد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود: قرافی در زمان خود و پس از آن بینظیر بود. او فردی با بصیرت و آگاه به زمان خویش بود و در زمینهاش استاد و دلسوز بود. او در دین و عرفان خاص بود و به تنهایی موحد بود، اما آثار و نشانههای خود را گم کرده بود.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام در پایان عمرش تعدادی از افراد را از دیگران جدا کرد و به این نتیجه رسید که این افراد خاص هستند: شیخ بوالخیر تیناتی، قرافی، حصری، علی بندار صیرفی، نصرآبادی، سیروانی، کهین، نهاوندی، قصاب و خرقانی و طاقی. او این ده نفر را به عنوان اشخاصی متمایز و جدا شده معرفی کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که قرافی در کشتی محاسبه میکرد، او را بستند و در آب انداختند. اما در وقت نماز، او را در صف اول مشاهده کردند و لباسش هیچ آسیبی ندیده بود.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که این داستان خود به خود توسط آن سید روایت میشود. او همچنین گفت که کسی نمیتواند او را از بین ببرد زیرا او به روحی دیگر زنده است. شیخ الاسلام ادامه داد که قرافی میپرسد سید السادات، آیا چیزی به تو دادهاند و آیا مقامهایی که خلاف شریعت هستند بر تو واجب است که آنها را پنهان کنی؟ آیا نمیبینی که خضر نیز پنهان کرد؟
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: زمانی که شیخ بوسلیمان نیلی به منظور مطالعه قرآن آمده بود، بر سر قرافی بوسه داد. بوسلیمان فردی با وقار و موقر بود. قرافی به او نگریست و گفت: با سلیمان! تو را بسیار محترم میبینیم؛ اما در بین دو ابروی تو نشانهای از یک مقام بلند مرتبه مشاهده میکنم. تو با دشواری کار میکنی، اما بین آن دشواریها هنوز هم نشانهای از یک مقام بالاتر هست. سپس در غرب او را به عنوان حاکم منصوب کردند و این نشان از صوفیگری او بود.
هوش مصنوعی: بوبکر در حال خواب بود و ناگهان صدایی شنید که به او میگفت: "بابکر! اکنون میگویند که تو مجردترین کسی در جهان هستی، من تو را در میان گهواره میبینم." بعد از صد سال او تصمیم به ازدواج گرفت و صاحب فرزندی شد و در میان دو گهواره نشسته بود. همچنین به یاد سخنان قرافی میافتاد. قرافی دارای دانش و بینش عجیبی است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که بوسلیمان، یکی از شخصیتهای برجسته منطقه مغرب، از بزرگان طایفه خود بود. روزی که در نخلستانی بود، بر روی خر نشسته بود و خر تصادفاً به درختی برخورد کرد و پای او آسیب دید. در نتیجه او به خر ضربهای زد و خر با نارضایتی گفت: "چرا به من ضربه میزنی، در حالی که خودت مشکل داری؟" و اشاره کرد که این شخص از همعصران ابی الخیرات بود و در دینی خود مهارت داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.