بخش ۱۵۴ - و من طبقة الخامسة ایضاً شیخ بوبکر طمستانی
«شیخ الاسلام گفت»کی شیخ بوبکر طمستانی پارسی بنشاپور بود، شاگرد شبلی بود و آن ابراهیم دباغ شیرازی، از مهینان مشایخ بود و بر بلندتر حال، یگانه بحال خود و وقت خود شبلی ویرا بزرگ میداشت و بزرگ مینهاد محل و قدر او. با مشایخ پارس صحبت کرده و ویرا حرمت عظیم میداشتند بنشاپور، و آنجا برفته در سنه اربعین و ثلثمائه.
شیخ الاسلام گفت: که بوبکر طمستانی گوید ما الحیوة الا فی الموت یعنی ما حیوة القلب الا فی اماتة النفس
شیخ الاسلام گفت: که هیچ زندهٔ زنده نکنند تا خود را بنمیری بدو، زنده نگردی. و هم طمستانی گفته: که مردی در مقامی بود بر دیگری یازد ای بیادب بود. و هم وی گفته: لیس علی بساط القرب تسخط و هم وی گفته: اقرب الناس الی اللّه تعالی اسرعهم رجوعاً و هم وی گفته: کی شبلی صاحب حال بود، از توحید ذرهٔ نبویید.
شیخ الاسلام گفت: کی شبلی از توحید مدعیانه سخن میگوید نه متملکانه. کسی بوبکر طمستانی را گفت: مرا وصیتی بکن «گفت» الهمة! فان علیها مدار الامر والیها یرجع الامر. و هم وی گفته: ما الحقیقة الا فی موت النفس. و هم وی گفته: همت مهین بیرون آمدنست از نفس از بهر آنک نفس، مهینه حجابست میان تو و اللّه. و هم وی گفت: که ممکن نشود بیرون آمدن از نفس و رستن از نفس خود بنفس خود، که بدو از نفس وخود بتوان رست و بصحت ارادت او را.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.