بخش ۱۵۳ - و من طبقة الخامسة ایضاً ابوعمر و بن نجید
نام وی اسماعیل بن نجید احمد بن یوسف بن سالم بن خالد السلمی جد شیخ با عبدالرحمن السلمی بود از سوی مادر، شاگرد بوعثمان حیری و از مهینان یار وی و پسینه از یاران وی. او برفته در سنه ست او خمس و ستین و ثلثمائه فی ربیع الاول با شیخ بوعبداللّه رازی مقری، ابوعمرو هو الشیخ الصالح الصوفی المحدث. جنید دیده بود و از مهینان وقت بود، و او را طریقت بود کی بآن یگانه بود، از تلبیس حال، و گوشیدن وقت و معاملهٔ نیکو در ظاهر و باطن و حدیث داشت فراوان وثقه بود.
شیخ الاسلام گفت: کی شیخ بوالقاسم باوردی و بوالحسن بشری مرا از وی بسیار حکایت کردهاند ازو، و سخن بسیار نیکو در معاملت، وی گفته: رب سکوت ابلغ من کلام. و هم گفت: من کرمت علیه نفسه هان علیه دینه. و هم وی گفت: رب تربیه الاحسان خیر من الاحسان. و قال «الانس یغیراللّه الوحشة» و قال: لایکون للملامتی دعوی، لا نه لایری نفسه شیئا و یدعی به الانس باللّه اوحشة مما سواه.
شیخ الاسلام گفت: که بوبکر مفید نام وی محمد بن احمد بن ابراهیم است امام بود بزرگ از شهر جرجرایا وی «را» کتاب لمع است اینک لمع سراج بر آرزوی آن کرده اما در بوی آن نرسیده، یوسف حسین رازی را دیده بود. سنه اربع و ستین برفته از دنیا، شیخ عمو ویرا دیده بود و با بوعثمان صحبت کرده بود، عمر وی دراز بکشید. نیکو ادب بود، و شریف همت و مستقیم حال. این بوبکر مفید آورده است در لمع خود این حکایت: که مغیره خر از را پرسیدند بدر مرگ: که چه آرزوی؟ گفت: حسرت بر غفلت. و هم بوبکر مفید گوید: که یوسف حسین رازی گفت: کی چنان شدهام، که سخن من جز از اللّه بنمیشنود.
شیخ الاسلام گفت: که باخر چنان شود که آن پیر گفت یعنی حقیقت
شیخ الاسلام گفت: که شیخ بوبکر قصری از قصر هیبره بود و لیکن به شیراز نشستی سید بود محقق اهل غیب دیدی شیخ بوعبداللّه خفیف گوید: که روزی شیخ بوبکر قصری مرا گفت: که رو تا بصحرا رویم، میرفتیم قومی یافتیم از مجون بر بام بازار، از نزد چیزی میباختند. بوبکر بر رفت و بایشان بنشست. و دست در بازی کرد با ایشان، و آب در من فرو میرفت از خجلی که این چیست که کرد؟ یعنی مردمان می بیننند. آخر فرود آمدیم «و رفتیم»تنی چند دیدیم که شطرنج میباختند، بیک بار رفت و نطع ایشان برگرفت و بدرید، و آن چوبها بیفگند، دو تن ازیشان کارد بر کشیدند. قصری گفت: کارد مرا دهید تا بخورم. ایشان شکوه داشتند.
برگذشتیم ومن بخصومت صعب، که آن فراخ روئی انجا،واین احتساب اینجا زشت باشد. ایذر چه بود؟ وی بجای اورد گفت: آن وقت بنظر لدنی مینگرستم، فرق بنه ندیدم و اکنون بنظر علمی مینگرستم حکم بدیدم.
شیخ الاسلام گفت: که فرا ابوعلی مصری٭ گفتند: کی فلان پیر قوم چیز از فلان بنه میپذیرد. و قومی دیگر میبپذیرند. آنکه بنه میپذیرد بعلم شریعت بنه میپذیرد، و آنک میبپذیرد، بعین حقیقت میپذیرد.
شیخ الاسلام گفت، که شیخ بوبکر موازینی بمصر بود استاد سیروانی وی گوید: که از ابن خباز شنیدم گفت: که روز عید اضحی نزدیک جمره بودم که درویشی دیدم ایستاده وبدست وی رکوه و کوزهٔ میگفت: یا سیدی! تقرب الناس الیک بذبایحهم و قربانهم و لست املک الانفسی فشهق شهقة و مات.
شیخ بوبکر مغازلی استاد سیروانی بمصر بود وی گوید کی میخواستم کی بوالحسن مزین٭ را بیازمایم، بدر سرای وی شدم و در بزدم گفتم: یا اهل الدار واسونی بشئی. ای خداوند سرای! با من بچیزی مواساکن. وی گفت اهل را ای مومنه! چیزی بوی ده که اگر او اللّه شناختی بمن نیامدی، یعنی آزمودن فمرو حلیهم.
شیخ الاسلام گفت: بوبکر قطیعی حافظ امام بغداد بود، در حدیث شاگرد عبداللّه احمد حنبل بود، جنید دیده بود در حدیث نام وی احمد بن جعفر بن حمدان بیمالک بن شبیب البغدادی جارودی گفت: که از بوبکر قطیعی شنودم که گفت، از جنید شنودم کی میگفت: یا من کل یوم هو فی شان! اجعل لی من بعض شانک. ای آنکه هر روز در کاری آخر چه بود که روزی در کار من کنی.
مات القطیعی ببغداد فی ذی الحجه و دفن یوم عرفه سنه ستین و ثلثمائه «کل یوم هو فی شان» شیخ الاسلام گفت: که اللّه تعالی نا مشغول پرداخته همه روز در کارست بندگان و دوستان خود را، سنفرغ لکم ایها الثقلان کل یوم هو فی شان.
شیخ الاسلام گفت: که حسین فقیر گفت، که بوبکر همدانی فقیر گفت: که درویشی سه چیز است: طمع و منع و جمع. طمع به چیز ناکردن، و اگر چیزی بسر تو آرند رد ناکردن، و چون ستانی جمع ناکردن.
شیخ الاسلام گفت: که بوبکر کفشیری گوید: که در تیه بنیاسرائیل میرفتم، مرا نان پر از ده آرزو کرد و باقلی. در وقت آواز باقلی فروش شنودم در ته که آورد پیش من.
شیخ الاسلام گفت: که این نه کرامت است، این درعلم تصوف بیغارست. و کفشیر دیهیست بشام. گفت: درویشی در بادیه نشسته بود، او را از آسمان قدحی فرو گذاشتند از زر پر آب سرد. آن درویش گفت: بعزت تو، کی نخورم، اعرابی داری که مرا سیلی زند، و مرا شربتی آب دهد، و گرنه بکراماتم آب نباید از بیم غرور. گفت: قادری! که آن آب در جوف من پدید آری، یعنی کرامت ظاهر از مکر ایمن نبود.
شیخ الاسلام گفت: کی حقیقت نه بکرامت درست شود، کی حقیقت خود کرامت است، و کرامات ابدال و زهاد را بود، و از مکر و غرور خالی نباشد. چون همه عطاها که بآن نگری. ترا بآن باز گذارند. از عطا معطی پسند و از کرامت مکرم.
و گفت: که کرامت ناگاه مرد را ازین کار بیرون آرد، چون موی از آرد صوفیان آن کرامت میرد کردند آن خود نیار ایذ بر ایام ایشان.
شیخ الاسلام گفت، که شیخ بوعبداللّه خفیف٭ گوید: که یکی آمد از شاگردان من،که شیخ ابوبکر اشنانی از بام بیفتاد و پای بشکست و برفت. و آنچنان بود: که نوجوانی آمده بود قوالی میکرد، ویرا پنهان از شیخ بوعبداللّه، فرا کرده بودند، تا چیزی میخواند بوبکر اشنانی در سماع خوش شد از بام بیفتاد و برفت شیخ بوعبداللّه گوید که شدم آنجا گفتم او را چه میخواندند؟ گفتند این دو بیت:
دنف یذوب بدائه
والموت دون بلائه
ان عاش عاش منغضاً
او مات مات بدائه
آن کودک گسیل کرد و گفت: پس این، گرد این قوم مگرد! بوعبداللّه خفیف٭ چهار روز از خود غایب بود، و بوبکر اشنانی در گور کردند و شیخ بوعبداللّه بیخبر.
شیخ الاسلام گفت: که تشنه را آسایش در چه، مگر در آب، و گفت: وفای دوستی در دوستی بر فتنست. الی ان مت، البیتان.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: اسماعیل بن نجید، یکی از شخصیتهای مهم صوفی و محدث، به شاگردی بوعثمان حیری و از یاران شیخ بوعبدالله رازی بوده است. او در جوانی به سفرهای علمی رفت و با شخصیتهای بزرگی چون جنید دیدار کرد. اسماعیل به طریقت خود اعتقاد داشت و بر اخلاق نیکو و معاملات صحیح در امور ظاهر و باطن تأکید میکرد. به گفته شیخ الاسلام، او مملو از حکمتهایی در مورد برخورد با نفس و حقیقت بود و بر اهمیت سکوت و تربیت احسان تاکید داشت. همچنین، داستانهای بسیاری از او نقل شده که نشاندهنده دیدگاههای عمیقش در زمینه علم و عرفان است.
بوبکر مفید، دیگری از عارفان، وامدار اسماعیل بود و داستانهایی درباره غفلت و دیگر موضوعات بیان کرده است. بوبکر قطیعی به عنوان حافظ حدیث و شاگرد عبدالله احمد حنبل شناخته میشود و گفتههایی درباره دائمی بودن کار خداوند در زندگی بندگان دارد. در نهایت، تأکیدات بر این نکته است که کرامات واقعی در حقیقت و بدون غرور حاصل میشود و عدالت و حکمت در زندگی درویشها و اهل علم، اهمیت دارد.
هوش مصنوعی: اسماعیل بن نجید احمد بن یوسف بن سالم بن خالد السلمی، جد شیخ عبدالرحمن السلمی از طرف مادرش بود. او شاگرد بوعثمان حیری و یکی از نزدیکان او به شمار میرفت. او در سال 365 هجری در ربیع الاول با شیخ بوعبدالله رازی، که منبری و از صوفیان صالح بود، ملاقات کرد. جنید او را دیده بود و او از افراد معتبر زمان خود بود. او در طریقت خاصی فعالیت میکرد که به او اختصاص داشت و در آن، توجه به پیچیدگیهای حال، توجه به زمان و انجام کارهای نیک در ظاهر و باطن را مورد تأکید قرار میداد. او همچنین سرشار از احادیث معتبر بود.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که شیخ بوالقاسم باوردی و بوالحسن بشری درباره او داستانهای زیادی نقل کردهاند و او در مورد رفتارهای نیکو در تعامل با دیگران نظرات زیبایی دارد. او گفته است که سکوت بهتر از سخن گفتن است. همچنین اشاره کرده است که کسی که به خود احترام بگذارد، به دینش نیز احترام خواهد گذاشت. او همچنین بیان نموده که تربیت به وسیله نیکوکاری از خود نیکوکاری بهتر است. به علاوه، گفته که انسان میتواند تنهایی را با دوستی خدا تغییر دهد و در آخر تأکید کرده که فرد نباید به نقصهای خود بیتوچه باشد، زیرا این امر او را از دوستی با خدا دور میکند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام اعلام کرد که بوبکر مفید، معروف به محمد بن احمد بن ابراهیم، امام بزرگی از شهر جرجرایا بود. او کتابی به نام "لمع" دارد. در حال حاضر، کتاب "لمع" با آرزوی او تهیه شده است، اما هنوز به مقصود نرسیده است. او یوسف حسین رازی را دیده بود و در سال ۴۶ هجری از دنیا رفت. شیخ، عموی او را دیده و با بوعثمان صحبت کرده بود. او دارای ادب خوب و همت شریف و حال خوبی بود. بوبکر مفید در کتاب "لمع" خود حکایتی نقل کرده است که مغیره خر از او در آخر عمرش پرسید: "چه آرزویی داری؟" او پاسخ داد: "حسرت بر غفلت." همچنین بوبکر مفید میگوید که یوسف حسین رازی بیان کرده که "چنان شدهام که سخنم جز از خداوند شنیده نمیشود."
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت: در پایان کار، آنچه آن عارف پیر اشاره کرده بود، به حقیقت خواهد پیوست.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که شیخ بوبکر قصری از منطقه هیبره بود، اما در شیراز ساکن شد. او به عنوان یک عالم و متخصص در امور غیبی شناخته میشد. شیخ بوعبداللّه خفیف گفت: روزی شیخ بوبکر قصری به من گفت که به صحرا برویم. در حین رفتن، به گروهی از افرادی که در بالای بازار مجون میباختند، برخوردیم. بوبکر به سمت آنها رفت و با آنها نشسته و شروع به بازی کرد. من از خجالت بسیار آب میشدم، چرا که نگران بودم دیگران او را ببینند و بگویند که چه کاری انجام میدهد. بعد از مدتی به جای دیگری رفتیم و تعدادی را دیدیم که در حال بازی شطرنج بودند. بوبکر ناگهان به سمت آنها رفت و صفحه بازیشان را شکست و مهرهها را به سمت زمین پرتاب کرد. دو نفر از آنها چاقویی بیرون کشیدند. قصری به آنها گفت: چاقو را به من بدهید تا بخورم. آنها از این کار او ناراحت شدند.
هوش مصنوعی: ما از یک بامداد گذشتیم و در یک دشمنی دشوار قرار گرفتیم؛ آنجا که مرزها وسیع بود و در اینجا درستی و حسابتان ناپسند است. چه اتفاقی افتاده بود؟ او به جای آن پاسخ داد که در آن زمان با نگاهی قدسی به موضوع مینگریستم و نمیتوانستم تفاوتی ببینم، اما اکنون با نگاهی علمی به موضوع نگاه میکنم و بر اساس آن قضاوت میکنم.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفت که ابوعلی مصری به او گفتند: چه زمانی آن پیر قوم از فلان چیز میپذیرد و گروه دیگری نیز پذیرای آن هستند. کسی که از آن چیز میپذیرد، بر اساس علم شریعت آن را میپذیرد و آن کسی که میپذیرد، بر اساس حقیقت خود آن چیز را میپذیرد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام گفته است که شیخ بوبکر موازینی در مصر بود و استاد سیروانی او به نقل از ابن خباز میگوید: روز عید قربانی در نزد جمره بودم که درویشی را دیدم که ایستاده و در دستش رکوه و کوزهای بود و میگفت: "ای آقا! مردم با قربانیهایشان به تو نزدیک میشوند و من هیچچیزی از نفس خود ندارم." سپس او یک ناله عمیق کشید و جانش را از دست داد.
هوش مصنوعی: شیخ بوبکر مغازلی، استاد سیروانی در مصر، بیان میکند که زمانی که تصمیم داشت بوالحسن مزین را بیازماید، به خانهاش رفت و در زد و گفت: ای اهل این خانه، من را به چیزی راهنمایی کنید. صاحبخانه پاسخ داد: ای مومنه، اگر با خدایت آشنا هستی، به من نیامدی. به عبارت دیگر، او از من خواسته که باید با حلی به آزمایش بپردازم.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام اعلام کرد که بوبکر قطیعی، حافظ احادیث امام در بغداد بود و شاگرد عبداللّه احمد حنبل در زمینه احادیث بود. او از جنید که در احادیث به احمد بن جعفر بن حمدان بیمالک بن شبیب البغدادی جارودی معروف است، شنیده بود که میگفت: ای کسی که هر روز در حال و کار تازهای هستی، از تو میخواهم که در کار من نیز کاری انجام دهی.
هوش مصنوعی: مات قطیعی در بغداد در ماه ذیالحجه و در روز عرفه در سال ۶۳۳ هجری قمری فوت کرد و دفن شد. شیخ الاسلام گفت: خداوند سبحان هر روز مشغول کارهای بندگان و دوستان خود است و در این زمینه، آیهای از قرآن قابل توجه است که نشان میدهد خداوند هر روز در حال انجام کارهای خاصی است.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که حسین فقیر میگفت، و بوبکر همدانی فقیر نیز گفت: درویشی شامل سه ویژگی است: طمع، منع و جمع. طمع یعنی به چیزهایی که انجام نشده است، نداشتن اشتیاق؛ و اگر چیزی به تو رسید، آن را رد نکردن؛ و زمانی که چیزی به دست میآوری، نباید آن را جمع کنی.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام فرمود: بوبکر کفشیری گفت که در بین بنیاسرائیل در حال رفتن بودم و کسی نانی برایم آورده بود و باقلی هم داشت. در آن زمان صدای باقلیفروش را شنیدم که در حال نزدیک شدن به من بود.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که این موضوع، نشانه کرامت نیست و در علم تصوف، چیزی بیاساس به حساب میآید. او داستان مردی درویش را گفت که در بیابان نشسته بود و ناگهان از آسمان جامی پر از آب سرد و طلا بر او نازل شد. آن درویش گفت: «به عزت تو، هرگز این آب را نمینوشم، چون اعرابی دارم که ممکن است به من سیلی بزند و به من آب بنوشاند، و اگر غیر از این باشد، باید از خودم به خاطر غرورم بترسم و نباید به کراماتم دل ببندم.» او اشاره کرد که این آب نمیتواند به شکم من برود، به عبارتی، نشانههای ظاهری کرامت، از فریب ایمن نیستند.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که حقیقت هیچگاه بدون کرامت به وجود نمیآید، زیرا خود حقیقت همان کرامت است. همچنین کرامات معصومین و زاهدان وجود دارد که نمیتوانند از فریب و خودبزرگبینی خالی باشند. زمانی که به تمام نعمتها نگاه کنی، آنها از جانب بخشنده به تو ارزانی شدهاند. این نعمتها باید به قدری محبوب و قابل قبول باشند که از کرامت و شرافت نیز برخوردار شوند.
هوش مصنوعی: او گفت که کرامت ناخواسته انسان را از این کار دور میکند، همانطور که موی از آرد صوفیان جدا میشود. آن کرامت در زمانهای آنان خود را نشان نداد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام نقل میکند که شیخ بوعبدالله خفیف میگوید: یکی از شاگردان من به من گفت که شیخ ابوبکر اشنانی از بام سقوط کرده و پایش شکسته است. ماجرا اینگونه بود که نوجوانی در حال قوالی بود و او را پنهانی از شیخ بوعبدالله آموزش داده بودند. در حین خواندن، بوبکر اشنانی به سماع علاقهمند شد و از بام افتاد. شیخ بوعبدالله میگوید وقتی به آنجا رسیدم، از دیگران پرسیدم که او چه میخواندند که این حادثه پیش آمد. آنها دو بیت شعر را نقل کردند.
هوش مصنوعی: مرد باید در برابر مشکلات و مصائب زندگی استقامت کند و با شجاعت در مقابل چالشها بایستد، حتی اگر این چالشها به مرگ و خطراتی بزرگ منجر شود.
هوش مصنوعی: هر کسی که زندگی کند، با ناملایمات و سختیها روبهرو میشود، و اگر هم بمیرد، با مشکلات و چالشها مواجه بوده است.
هوش مصنوعی: آن کودک فرستاده شد و گفت: پس این کار را نکنید! بوعبداللّه به مدت چهار روز خود را از دیگران کنار کشید و در این حین، بوبکر اشنانی را در قبر گذاشتند و شیخ بوعبداللّه از این موضوع بیخبر بود.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام بیان کرد که برای فردی که تشنه است، آسایش و راحتی در چیست جز در آب؟ همچنین اشاره کرد که وفای دوست در دوستی به آزمون و آزمایش بستگی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.