پیر طریقت گوید: در هر حال شمار با مزدوران است با عارف چه شمار است؟ عارف خود مهمان است مزد مزدور و پذیرائی مهمان در خور میزبان است مایه مزدور حیرت و مایه عارف عیان است
جان عارف در سر مهر او تاوان است جان او همه چشم و راز او همه زبان است، آن چشم و زبان در نور عیان ناتوان است مزدور را نور امید در دل تاود و عارف را نور عیان در جان، مزدور خود در میان نعمت گردان و از عارف خود عبارت نتوان نفس عارف را قیمت پیدا نه
دانی چرا؟ که آن نفس از حضرت جدا نیست، قالب چون صدف است و نفس چون جوهر! مبداء آن از حضرت است و مرجع آن بسوی حضرت اگر آن از اینجا بودی نفسانی بودی و اگر نفسانی بودی حجاب تفرقه بسوختی که آنچه نفس عارف سوزد آتش دوزخ نسوزد از بهر آنکه آن آتشی است که گرمی دوستی آنرا می افروزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.