گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

پیر طریقت گوید: وعده دوستان اگر تخلف شود خود نوعی تأنس است چه که وعده واپس داشتن و روزها در پیش وعده افکندن جز در مذهب دوستی نپسندند، که در دوستی ها، بیوفائی عین وفاست نبینی که خداوند با موسی این معاملت کرد و اوراسی روز وعده داد چون بسر وعده رسید ده روز دیگر برآن افزود که موسی در آن خوش بود زیرا آن سی روز را سرمایه شمرد و آن ده روز را سود و گفت کاش بار دیگر کلام حق می شنیدم چون برآن میافزود هر کس را امیدی است و امید عارف دیدار عارف بی دیدار نه بمزد حاجت است نه با بهشت کار همگان بر زندگی عاشقند و مرگ بر ایشان دشوار عارف بمرگ محتاج است بر امید دیدار گوش به لذت سماع برخوردار و حق مهر را وام گزار دیده آراسته روز دیدار جان از شراب وجود مستی بی خمار

دل زان خواهم که بر تو نگزیند کس

جان، زان که نزدبی غم عشق تو نفس

تن، زانکه به جز مهر تواش نیست هوس

چشم از پی آنکه خود ترا بیند و بس

خدایا یافته می جویم با دیده ور میگویم: که دارم؟ چه جویم؟ که می بینم؟ چه جویم؟ که شیفته این جست و جویم گرفتار این گفت و گویم، الهی بهای عزت تو جای اشارت نگذاشت و قدم وحدانیت تو راه اضافت برداشت تا رهی گم کرد آنچه در دست داشت و ناچیز شد هرچه می پنداشت الهی از آن تو می فزود و از آن رهی میکاست تا آخر همان ماند که اول بود راست