گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

پیر طریقت گوید: من چه دانستم که مادر شادی رنج است و زیر ناکامی هزار گنج است من چه دانستم که صحبت تو مهینه قیامت است و غر وصال تو در ذل حیرت است

جان و جهان کعبه جائی خوش است آسایشگاه اولیاء و قرارگاه صدیقان است اما بادیه مردم خوار و جانگداز در پیش دارد فرسنگ فرسنگ باید پیمود تا خود کراجست تا آن راهها را طی کند و بکعبه مراد رسد

عالمی در بادیه مهر تو سرگردان شدند

تاکه یابد بر در کعبه قبولت بردبار

پس چون راه بهشت بر ناکامی و بی مرادی نهاد جبرئیل را فرمود تا چه بینی؟ جبرئیل آن راههای پرخطر را دید و منزلهای ریاضت را مشاهده کرد و دانست که تا آن مجاهدتها به عمل نیاید به حضرت باری بار نیابد

چون چنین دید گفت بارخدایا نپندارم که از ایشان یک کس وارد بهشت شود

خداوند فرمود این زندان دوزخ را ببین تا خشم ما را بینی و کیفر ما را بدانی

جبرئیل دوزخ را با همه درکات و عقوبات آن بدید عرض کرد بارخدایا به عزت و جلالت سوگند که هر کس این دوزخ را به بیند هرگز کاری نکند که در آن وارد شود

پس خداوند آنچه در دنیا لذتها بود از زن و فرزند و زر و سیم واسبها و چهارپایان و کشتزارها همه را برشمرد و برگرد دوزخ قرار داد و راه رسیدن به آنها بر مراد هوای نفس نهاد تا هر کس در پی هوی و هوس خود رود عاقبت سر از دوزخ درآورد

چون جبرئیل راه دوزخ را دید عرض کرد بارالها گمان نبرم کسی باشد از مردم که به دوزخ نرود

آنگاه مصطفی فرمود هر دو راه باز است روندگان راه سخت و پرمشقت به بهشت روند و شمار آنان اندک است و روندگان راه شهوتها قدم در دوزخ نهند و شمار آنها بسیار است چون راه بهشت پربلا و با نشیب و بالا است و راه دوزخ آسان و برنفسها و میلها گران نیست