پیر طریقت گوید: آه از دوستی که همه گرد بلا انگیزد آب چشمه چشم ریزد، آتشی است که جان و دل سوزد معلمی است که همه بلا وجور آموزد، از کشتن عاشقان همواره دست در خون دارد چون حجره از کوی عافیت بیرون دارد هر جا که نزول کند جان به پذیرائی خواهد تا عافیت در سر بلا شود و فراغت در سر شغل رود
الهی در سر گریستنی دارم دراز ندانم از حسرت گریم یا از ناز؟ گریستن از حسرت بهره یتیم است و گریستن شمع بهره ناز از ناز گریستن چون بود: این قصه ای دراز
ای یار مهربان بارم ده تا قصه درد خود بتو پردازم یک نظر در من نگر تا دو گیتی به آب اندازم عزت قدم از انواع کرم راهی ساخته که ناپیداست و رهی را اول قصدی غیبی دهد تا از جهانش باز برد پس نوری روشن دهد تا از جهانیانش باز برد پس کششی نزدیک دهد تا از آب و گل باز برد چون فرو شود آنگاه وصال فرد را شاید
جوینده تو همچو تو فردی باید
آزاد ز هر علت و دردی باید
زان می نرسد به وصل تو هیچ کسی
کاندر خور غمهای تو مردی باید
من چه می دانستم که پاداش بر روی دوستی تاش است من همی پنداشتم که مهینه خلعت پاداش است کنون دریافتم که همه یافتها دریافت دوستی لاش است
پیر طریقت گوید: دو گیتی در سر دوستی شد و دوستی در سر دوست اکنون نمی یارم گفت (نمی توانم بگویم) که منم، نمی یارم گفت که اوست، چنانکه:
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوش است تا دوست در اوست
از دیده و دوست فرق کردن نه نکوست
یا اوست بجای دیده یا دیده خود اوست
آن مهابت و حلاوت و محبت از آن است که نور قرب در دل او تابان است و دیده وری دوست دیده دل او را عیان است
الهی به بهشت و حور چه نازم؟ اگر مرا نفسی دهی از آن نفس بهشتی سازم ای جلالی که هر که به حضرت تو روی نهاد همه ذره های جهان خاک قدم او را توتیای چشم خود ساختند و هر که به بدرگاه عزت تو پناه جست همه آفریدگان خود را علاقه فتراک دولت او ساختند
اگر در قصر مشتاقان تو را یک روز بارستی
تو را با اندهان عشق این جادو چکارستی
وگر رنگی ز گلزار حدیث او بدیدی تو
به چشم تو همه گلها که در باغست خارستی
باش ای درویش تا این کالبد را به مرگ درهم شکنند و در خاک لحد ریز ریز کنند آنگاه به کمال قدرت
الهی آنرا دوباره خلعت اعادت پوشند سپس در آب حیات مطهر کنند و از آنجا بفردوس برده معطر کنند آنگاه بس نماند که آنچه خبر است عیان شود خورشید وصال از مشرق یافت تابان شود و آب ملاطفت در جوی مشاهدت روان گردد قصه آب و گل نهان شود و دوست ازلی عیان شود تا دیده و دل و حال هر سه بدو نگران شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: پیر طریقت بیان میکند که دوستی یک عاطفه عمیق است که انسان را دچار بلا و رنج میکند. او از احساساتی چون حسرت و ناز صحبت میکند و میگوید که درد عشق و دوستی غیرقابل تحمل است. او از خداوند میخواهد که در مدتی که پشت سر گذاشته، به او نگاهی کند و او را از این رنجها آزاد کند.
عاشق باید آزاد از تمامی علل و دردها باشد تا به وصال دوست برسد و در این راه، تنها کسی میتواند موفق شود که درد عشق را تحمل کند. او همچنین به ارزش دوستی و به پاداش آن اشاره میکند که نه خلعتی مادّی، بلکه حالت روحی و نزدیکی به دوست است.
در نهایت، پیر طریقت به راز وحدت وجود و نور قرب الهی در دل انسان اشاره میکند و میگوید که همه چیز به عشق و محبت متصل است. او از معاد و تولد دوباره سخن میگوید و به روزی اشاره میکند که انسان به بهشت میرسد و نور وصال الهی را درک میکند.
هوش مصنوعی: نیکوکاران میگویند: وای بر دوستی که موجب درد و رنج میشود و باعث اشک و اندوه میگردد، شوقی است که دل را میسوزاند و معلمی است که تنها سختی و رنج را میآموزد. او همیشه در حال آزار عاشقان است و در خون آنها غوطهور است، زیرا از دقت به راحتی و آرامش دور است. هر جا که درنگ کند، روح با آغوش باز به استقبالش خواهد رفت، تا راحتی در میانهی سختی و آرامش در میانهی کار برود.
هوش مصنوعی: پروردگارا، در دلم اندوهی دارم که نمیدانم آیا به خاطر حسرت است که میگریم یا به خاطر زیبایی و ناز؟ گريستن به خاطر حسرت، خاصیت یتیمان است و گريستن شمع به خاطر زیبایی و ناز است. اما آن گریه از ناز چگونه ممکن است؟ این داستانی طولانی است.
هوش مصنوعی: ای دوست عزیز، به من اجازه بده تا دردهایم را برایت بگویم. فقط کافی است یک بار به من نگاه کنی تا بتوانم دنیای دوگانه را تحت تأثیر قرار دهم. با عزتی که قدمهای تو دارد، راهی ناگفته باز میشود که نامش مشخص نیست و مسیری به سوی نیتهایی مخفی گشوده میشود تا از زندگی روزمره جدا شوم. سپس نوری درخشنده به من میدهد تا از میان انسانها فاصله بگیرم و احساسی نزدیک و عمیق پرورش یابد که مرا از دنیای مادی دور کند. زمانی که این حالت به اوج برسد، ممکن است به وصالی ناب نائل آیم.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حقیقت و آگاهی هستی، باید مانند خودت، فردی آزاد و رها از هر گونه وابستگی و درد باشی.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به وصال تو دست یابد، زیرا برای تحمل غمهای تو، مردی باید که درخور این درد و رنج باشد.
هوش مصنوعی: من نمیدانستم که پاداش واقعی در دوستی نهفته است. فکر میکردم که پاداش فقط به خاطر مهارتها و دستاوردهاست. حالا متوجه شدم که تمام چیزهایی که به دست آوردهام، در واقع نتیجه دوستی واقعی است.
هوش مصنوعی: عالم راه و عرفان میگوید: دو دنیای مختلف به واسطهی دوستی شکل گرفته است و این دوستی در قلب دوست وجود دارد. اکنون نمیتوانم به صراحت بگویم که من هستم یا اینکه اوست.
هوش مصنوعی: چشمم پر از تصویر محبوب است و این برای من خوشایند است که او در آنجا حضور دارد.
هوش مصنوعی: تمایز قائل شدن بین دوست و آنچه که در نظر داریم یا دیده میشود، کار مناسبی نیست. یا آن دوست مورد نظر است، یا این که همان دوست در واقع در نگاه ما است.
هوش مصنوعی: آن جاذبه، شیرینی و عشق ناشی از نوری است که در قلب او تابیده و دوستی که با دلش نازکبينی میکند، میتواند این نور را به وضوح ببیند.
هوش مصنوعی: بهشت و حوریان برای من هیچ ارزشی ندارند. اگر یک نفس از زندگی به من بدهی، آن را به عنوان یک نفس بهشتی میسازم. ای بزرگ که هر کسی به سمت تو بیاید، تمام ذرات جهان خاک پای او را به چشم خود مینشانند و هر کسی به درگاه عزت تو پناه ببرد، همه موجودات دیگر را به عشق او در میآورند.
هوش مصنوعی: اگر روزی به قصر عاشقان بگ روی، با عشق و جذبهای که در دل دارند، چه کار میتوانند با تو کنند؟
هوش مصنوعی: اگر تو رنگی از زیباییهای او را میدیدی، آنگاه در چشم تو همه گلهایی که در باغ هستند، مانند خار به نظر میرسیدند.
هوش مصنوعی: ای درویش، تا زمانی که این بدن را به مرگ از هم میپاشند و تکهتکه در خاک میریزند، در آرامش باش و منتظر بمان که آنگاه به کمال قدرت خواهی رسید.
هوش مصنوعی: خداوند، آن را دوباره بکوشد تا زنده شود و سپس در آب حیات پاکیزه شود و از آنجا به بهشت برود و معطر گردد. سپس دیگر چیزی باقی نمیماند که حقایق نمایان شوند. خورشید وصال از شرق میتابد و نورش روشنایی میبخشد و آب محبت در جوی نگاه ملاقات جاری میشود. داستان جدایی و آمیختگی به فراموشی سپرده میشود و دوست ازلی نمایان میگردد، تا چشمان و دلها و حال افراد همه به سوی او خیره شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.