گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

پیر طریقت گوید: خدایا نسیمی وزید از باغ دوستی دل را فدا کردیم بوئی یافتیم از خزینه دوستی بپادشاهی بر سه عالم ندا کردیم برقی از مشرق حقیقت تافت آب و گل کم انگاشتیم و دو گیتی بگذاشتیم یکنظر کردی در آن یک نظر بسوختیم و بگداختیم بیفزای خدایا نظری و این سوخته را مرهم ساز و غرق شده را دریاب که می زده را به می دارو کنند