گنجور

 
خواجه عبدالله انصاری

پیش تو رهی چنان تباه افتاده است

کز وی همه طاعتی گناه افتاده است

این قصه نه ز آنروی چو ماه افتاده است

کین رنگ گلیم ما سیاه افتاده است