شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل پنجم » بخش ۶ - حکایت
کودکی دید عکس خود در آب
زان بترسید و بانگ زد کای باب
در خُم ماست کودکی پنهان
که من از خوف او شدم لرزان
پدر پیر در زمان بدوید
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل پنجم » بخش ۷ - حکایت
بر رهی میگذشت شیخ مهین
سعد دین حمویه با تمکین
برکۀ آب بود در ره پیر
که گذشتن از آن نبود گزیر
مرکب شیخ ز آب باز جهید
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل ششم » بخش ۱ - الفصل السادس فی الرزق
رازقی کو بود سزای سپاس
جز که «ذوالقوّة متین» مشناس
قدرتش خلق را دهد روزی
همچو نیک اختری و بدروزی
هست دایم به رزق خلق علیم
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل ششم » بخش ۲ - حکایت
در حضور جماعتی انبوه
رفته بودم پی تفرّج کوه
کمری را شکافت یک یاری
پیش ما ناگهان پی کاری
کرمکی یافتم میان کمر
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل ششم » بخش ۳ - الضلال المبین
گیرد از کسب خویش رزق حرام
قَدَری، اینت حمق و جهل تمام
شبهۀ او که منشأ شر شد
با جوابش بسی مکرّر شد
بازخوان و بدان یکایک را
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هفتم » بخش ۱ - الفصل السّابع فی معرفة الزّمان و المکان
چیست جلّ المتاع چرخ کهن
جز مکان و زمان بی سر و بن
این دوروئی به حشو آکنده
وان فرومایهای پراکنده
این یکی هرزه گرد بی سر و پا
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هفتم » بخش ۲ - الضّلال المبین
نزد ایشان زفهم و وهم و گمان
واجب است دایماً وجود زمان
باز قومی دگر از ایشان هم
ممتنع گفته مقتضای عدم
در ضلال مبین هم این و هم آن
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هفتم » بخش ۳ - التمثیل
کشتییی دان روان بر آب روان
روز و شب هیأت زمان و مکان
بادبانش مزاج و باد اجل
لنگرش باد پای و آبش امل
منبع آب قعر بحر قِدَم
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۱ - الفصل الثّامن فی فواید طاعته تعالی
امر فرمود ایزد رحمان
همۀ خلق را ز انس و ز جان
به عبادت که خاصۀ ممکن
زانکه آمد و «ماخلقت الجّن»
تا عبادت بسوی ذکر بَرَد
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۲ - الضلال المبین
اهل الحاد و مرجئه ز ستیز
شبههای کردهاند دست آویز
که چه حاصل از این مشقّت ما
بی نیاز است حق ز طاعت ما
گر تو طاعت کنی و گر عصیان
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۳ - حکایت
گفت یک روز نازنین خاتون
کادمی زاده عاجز است و زبون
در دو انگشت حق ورا دل و گِل
پس مؤاخذ شده، زهی مشکل
غایت عجز و اضطرار است این
[...]
شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۴ - حکایت
شد در ایّام تابعین این نام
عالم علم فرعی و احکام
اهل آن قرنها چو بگذشتند
دل مردم ز ره فرو گشتند
فتنه و اختلاف شد پیدا
[...]
شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب چهارم در بیان آنکه حکمت در آفرینش چه بود
ز رب العزة اندر خواست داود
چه حکمت بود کآمد خلق موجود؟
جواب آمد که تا این گنج پنهان
که آن مائیم، بشناسند ایشان
تو از بهر شناسائی گنجی
[...]
شیخ محمود شبستری » مراتب العارفین
تو مکن یک ساعت اینها را رها
پس مکن طاعات خود را پر بها
تو به طاعت عمر خود میبر بسر
تا سلیمان بر تو اندازد نظر
گر تو محبوب سلیمان آمدی
[...]