در حضور جماعتی انبوه
رفته بودم پی تفرّج کوه
کمری را شکافت یک یاری
پیش ما ناگهان پی کاری
کرمکی یافتم میان کمر
سیر و سیرآب و سبز و تازه و تر
اندر آنجا مقام خود کرده
چون در آب و گیاه پرورده
هیچگونه مسام و راه گذر
ما ندیدیدم در میان کمر
خلق چون دید صورت آن را
تازه کردند جمله ایمان را
رزق این از کدام راه آمد
که تر و تازه چون گیاه آمد
قوت از بهر قوّت جان است
وان هم از فعلهای یزدان است
فعل حق را سبب نمیشاید
کم نگردد ز هیچ و نفزاید
بی سبب بین که دارد او زنده
جمع شو تا کی ای پراکنده؟
بسکه دیدیم مرده از خوردن
نادر است از گرسنگی مردن
گر توانگر بوی و گر درویش
نخوری جز که قدر روزی خویش
تو کنی جمع تا فلان بخورد
عاقل این را ز ابلهی شمرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.