گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸ - پس از فتح تهران و خلع محمد علی میرزا خطاب

 

بیا که ملت ایران حقوق خویش گرفت

شبان دادگر از چنگ گرگ میش گرفت

رسید قاضی ایوان داد و در ایوان

جلوس کرد و ره اعتدال پیش گرفت

یکی فرشته اردیبهشتی از مینو

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

نه عمر رفته دگر باره آید اندر دست

نه تیر چون ز کمان جست آید اندر شست

چو عمر رفته نیاید بدست آن بهتر

که در حوادث آینده خفته باشی و مست

ترا ز خواب چهل ساله ننگ و عار مباد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

غلام همت آنم که خاک عشق سرشت

مرید فکرت آنم که راه انس نبشت

خوشا دیار محبت که اندر آن وادی

طراز کعبه شود فرش عاکفان کنشت

مکن ملامت و آزار بندگان خدای

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

همی بنازد ملک و هی ببالد بخت

بزیر سایه دارای تاج و داور تخت

ملک مظفر دین شهریار ملک آرای

که تخم داد پراکنده و جان کین پرهخت

هم از اتابک اعظم که دست فکرت وی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸ - ماده تاریخ حاجی آقا محسن عراقی

 

چو پنچ و بیست ز سال هزار و سیصد رفت

از آنزمان که به یثرب ز مکه احمد رفت

سر آمد حکما محسن بن بوالقاسم

به میهمانی حق سوی خوان سرمد رفت

به سوق روضه رضوان روان پر نورش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

چکیده لعل معروق به صفحه سمنت

و یا ز رشحه می سرخ گشته پیرهنت

بطرف دامنت آلوده خون مگر صنما

خدا نکرده گریبان گرفته خون منت

شنیده ام که گلستان شده است لاله ستان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰ - در ستایش دانش بپارسی سره

 

از آندمی که پدیدار گشت هوش نخست

پی نماز کمر بست پیش یزدان چست

چو سرور است شد و چون بنفشه سر در پیش

چو غنچه دوخت لب از گفتگوی و چون گل رست

سپس بگفته یزدان شد از سپهر بخاک

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

سحر بشارتم از دور مهر و ماه آمد

که گاه جشن همایون پادشاه آمد

نجوم ثابته در پرده افق یکبار

نهان شدند و نهفتند رخ که ماه آمد

چگونه ماه توان خواند پادشاهی را

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

بپای آل علی هر که روی زاری سود

ز دستبرد حوادث در این جهان آسود

بگیر دامن احفاد مرتضی کاین قوم

ز آفریده فرازند و از خدای فرود

سرشته در کف ایشان بقدرت ازلی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

درین چمن که هوار و به اهتراز آورد

گل شکفته از آنروی دلنواز آورد

غنیمتی است مرا زندگی که رضوان باز

در بهشت بروی حبیب باز آورد

گل و شکوفه دگرگون نموده پنداری

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸ - تضمین غزل خواجه شیراز

 

چو مجلس وکلا را ملک مؤسس شد

ستاره‌ای بدرخشید و ماه مجلس شد

عنایت شه و بخشایش ولیعهدش

دل رمیدهٔ ما را انیس و مونس شد

ز فخر طعنه به مینو زند بهارستان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

جواب نامه ام از نزد دوست دیر آمد

دلم ز دیری آن از حیات سیر آمد

بلی چگونه دلی از حیات گردد سیر

که زیر حلقه گیسوی او اسیر آمد

رهائی دل از آن بند زلف ممکن نیست

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

هزار و سیصد و سی و سه سال کرده گذر

ز عام هجرت فخر انام و خیر و بشر

به ناف هفته و روز ششم ز عشر سوم

ز غره ششمین از شهور و دور قمر

شدم به محضر میر اجل سفیرکبیر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

زمانه کرد در این سرزمین غریبم باز

فکنده دور ز محبوب و از حبیبم باز

بجای آنکه چو طوطی شکر خورم ز لبش

قرین ناله و افغان چو عندلیبم باز

چراغ بزم وصال نگار خود بودم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷ - غزل ناتمام

 

نه طاقتی که بماند دل من از طلبش

نه جرئتی که شود تن روانه در عقبش

شبی به بستر من خفته بود و جان مرا

نبود جرئت یکبوسه از دو لعل لبش

چرا روی ز پی او دلا بدین جرئت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸

 

سه‌شنبه خواند مرا آن صنم به خانه خویش

که مرهمی نهد از راه مهر بر دل ریش

سه شنبه گشت دوشنبه دوشنبه آدینه

کنون بینم آدینه را چه آید پیش

از آن زمان که هلال دو هفته یعنی بدر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹

 

فدای بدرو رخ ماه و زلف پر شکنش

حلاوت لب شیرین ملاحت سخنش

سخن چو از لب لعلش برون شود گوئی

بقند و مشک و می آمیخته است در دهنش

قلم چو آهوی چین است و نامه دشت ختن

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱ - نکوهش عدلیه عصر قاجار

 

باست و قاف محاکم قضیب استیناف

چنان سپوخت که دیگر نه است ماند و نه ناف

نشان عدل چه جوئی در این دو سر قافان

که زین شهپر سیمرغ شد به قله قاف

وزیر زیر لحاف از هوی سخن گوید

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

امیر یا غم بدرت بکاست همچو هلال

شدی ز مویه چو موی و شدی ز ناله چو نال

ز بس سرود مناعت نواختی شب و روز

زدی به کشور ناموس کوس استقلال

نگاه ترکی صیدت نمود و زلف کجی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰ - عید قربان

 

بیا که عید عرب جفت شد به عید عجم

رسید لشکر نوروز واضحی از پی هم

دو روز فرخ توأم به یکدیگر گشتند

چنانکه دولت و دین شد به یکدیگر توأم

لوای آل خلیل و درفش افریدون

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
sunny dark_mode