نه عمر رفته دگر باره آید اندر دست
نه تیر چون ز کمان جست آید اندر شست
چو عمر رفته نیاید بدست آن بهتر
که در حوادث آینده خفته باشی و مست
ترا ز خواب چهل ساله ننگ و عار مباد
از آن که دامن خوابت بمرگ در پیوست
بخسب تا ببینی ز انقلاب زمان
ستارها شده تاریک و آسمانها پست
چو طشت عمر ز بام افتاد و کرد صدا
تفاوتی نکند گر شکست یا نشکست
ستور لاشه چو پرداخت کالبد زروان
نه بار برد و نه خربنده اش بر آخور بست
دوباره دوشش سنگین نشد ز بار گران
دوباره پشتش از آسیب خشگریش نخست
چدار واخیه و داغ و لواشه و افسار
ز لوح حافظه فرموش کرد و از غم رست
نه مرده ریگش در دست مفتیان افتاد
نه کس بحیله زنش گادو جای او بنشست
خری بمرد و خری بسته شد بر آخور وی
قراقری به شکم اوفتاد و بادی جست
تو نیز ای پسرار آدمی نه ای خرزی
اگر فرشته نه ای با ددان مشو همدست
رهین آخور خود شو که مرغ و ماهی را
طمع بدام در افکند و آرزو در شست
ز خیر اگر خبرت نیست سوی شرم گرای
که در میانه این هر دو نیز چیزی هست
ستور بارکش از مرد آدمی کش به
شکم پرست نکوتر بود ز نفس پرست
امیر یا سخن آهسته گو که باده کشان
شراب رز نشناسند از شراب الست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عمر و گذر زمان میپردازد. شاعر به ما میگوید که عمر بازنمیگردد و نمیتوان زمان را به عقب برگرداند، مانند تیر که پس از رها شدن به کمان بازنمیگردد. او تأکید میکند که باید در حوادث آینده هوشیار باشیم و از خواب و غفلت بیدار شویم، زیرا ممکن است عمرمان بیفایده تلف شود.
شاعر به خطرات خواب آلودگی در زندگی اشاره میکند و میگوید که مرگ ممکن است ناگهان سراغ ما بیاید. او به آدمیزاد یادآوری میکند که اگرچه ممکن است در این دنیا به دنبال خواستهها و آرزوها باشیم، اما باید هوشیار باشیم که در دام افکار و خواستههای نفسانی نیفتیم.
در نهایت، شاعر بر اهمیت هوشیاری و استفاده درست از زمان تأکید میکند و به ما یادآوری میکند که باید از زندگی خود بهرهبرداری کنیم و در انتخابهای خود دقیق باشیم.
هوش مصنوعی: نه عمر از دست رفته دوباره برمیگردد و نه تیر که از کمان رها شده، دوباره به دست میآید.
هوش مصنوعی: زمانی که عمر گذشته دیگر به دست نمیآید، بهتر این است که در برابر حوادث آینده هوشیار و آماده باشی تا به خواب نروی و از آن غافل نشوی.
هوش مصنوعی: برای تو که چهل سال در خواب بودهای، ننگ و عار نخواهد بود، زیرا خواب تو به مرگ منجر شده است.
هوش مصنوعی: استراحت کن تا متوجه شوی که در اثر تغییرات زمان، ستارهها خاموش شده و آسمانها پایین آمدهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که عمر انسان به پایان میرسد و مانند طشت از بام به زمین میافتد، فرقی ندارد که بشکند یا نشکند؛ چون سرانجام، عمر آن فرد به پایان رسیده است.
هوش مصنوعی: زمانی که جسد در معرض بررسی قرار میگیرد، نه بارِ سنگینی را حمل میکند و نه چیزی به عنوان خوراک به آن داده میشود.
هوش مصنوعی: او دوباره تحت فشار سنگینی قرار نگرفت و پشتش از آسیبهای سختی که در گذشته تحمل کرده بود، درد نمیکند.
هوش مصنوعی: در این بیت به فراموشیِ دردها و غمها اشاره میشود. شخصی که از زنجیرهای غم و سوختگی رهایی یافته و دیگر به یاد آن احساسات تلخ نیست. او با فراموش کردن گذشته و آنچه بر او گذشته، حس آزادی و آرامش را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: نه جسد او در دست مفتیان افتاده است و نه کسی توانسته با فریب او را از مقامش برکنار کند.
هوش مصنوعی: یک خر مرد و خر دیگری در آخور او بسته شد. در حین این اتفاق، یک بند از طناب به شکم او افتاد و به همین دلیل، باد در شکمش جمع شد.
هوش مصنوعی: ای پسر آدم، تو هم نباید مانند دار و دسته های بدرفتار باشی، حتی اگر به مقام فرشته ها نرسیده ای. به این گروههای ناپسند نپیوند.
هوش مصنوعی: به بند خود درآمدن و گرفتار شدن به دست آرزوها و خواستهها، مانند آن است که مرغ و ماهی را در دام میافکنند. پس خود را به این دامها نسپار.
هوش مصنوعی: اگر از خوبیها بیخبر هستی، به سمت بدیها نرو، زیرا در میان این دو حالت، چیزی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
هوش مصنوعی: یک استور بارکش (خودرو) بهتر از مردی است که فقط به شکم خود اهمیت میدهد و نفس خود را پرستش میکند.
هوش مصنوعی: امیر، یا به آرامی صحبت کن، زیرا میگساران نمیتوانند شراب گلرنگ را از شراب ابدی و جاودانه تمیز دهند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلیل نصرت حق زخم نیزه عربست
از اوست هر چه به شرک اندر از بدی شغب است
رسیده ماه محرم به سال پانصد و شصت
به بارگاه وزیر خدایگان بنشست
که تا نظر کند اندر جمال طلعت او
که هیچ شه را مانند او وزیری هست
خجستهرای و همایونلقا و فرّخفال
[...]
کسی نرست ز دنیا مگر خدای پرست
در این زمانه هر آن کس که او به مرد برست
جهان بی خبر آن است و جای بی ادبان
سریر کفر بلند و سرای ایمان پست
رها مکن که جهان تاج بر سر تو نهد
[...]
رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل
شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست
زمانه نی در مردی در کرم بشکست
سپهر نی دم شخصی دم هنر دربست
دلم حریق وفاتت چو کرد خاکستر
[...]
چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست
که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست
دگر به روی کسم دیده بر نمیباشد
خلیل من همه بتهای آزری بشکست
مجال خواب نمیباشدم ز دست خیال
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.