سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۲ - اندر بدایت پادشاهی بهرامشاه
نه فریدون گاوپرورده
کرد شیر گرسنه را برده
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۳ - حکایت در آنکه پادشاه را دل در هوا نباید بستن
همه در دست دیو تن بَرده
بینوا و حرام پرورده
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۲۶ - اندر مذمّت خویش صوفی گوید
ور بوی خوش پذیر و پژمرده
همچو خردهت بسوزد از خرده
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۱ - در عذر گوید
پیش شه نامد این جهان خورده
چون نسیم بهار بیخرده
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب العاشر فی سبب تصنیف الکتاب و بیان کتابة هذا الکتاب رعایة لذوی الالباب » بخش ۷ - فصل اندر تبدیل حال
سر به سوی زمین فرو برده
به نمی زنده وز دمی مرده
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۵ - دعای پادشاه سعید علاء الدین کرپ ارسلان
شه چو از گرگ دست و پا برده
شیر با او به دست و پا مرده
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۶ - ستایش سخن و حکمت و اندرز
آمده لاابالییی بُرده
سیمکُشْ زنده، سیمکِشْ مرده
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱۹ - بر تخت نشستن بهرام به جای پدر
شاه از آن مرد بینوا مرده
تنگدل شد چو آب افسرده
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۵ - صفت بزم بهرام در زمستان و ساختن هفت گنبد
شمع و قندیل باغها مرده
رخت و بنگاه باغبان برده
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
خوان نهاده بساط گسترده
خادمانی به لطف پرورده
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
زُهرهای دل ز مشتری برده
شکر و شمع پیش او مرده
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
او چو خاشاک سایه پرورده
سیلش از کوه پیش در کرده
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
منم آن تشنه گهر برده
بخت من زنده بخت تو مرده
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
به فریبی هزار دل برده
هرکه دیده برابرش مرده
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۵ - شکایت کردن هفت مظلوم
آن برادر به جور جان برده
وین برادر به دست و پا مرده
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۵ - شکایت کردن هفت مظلوم
مهرش از ماه روشنی برده
روز چون شب برابرش مرده
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۷ - فرجام کار بهرام و ناپدید شدن او در غار
بینیش ناگهان شبی مرده
سر فرو برده درد سر برده
عراقی » عشاقنامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۱ - سر آغاز
یار خود دیده در پس پرده
تن به جان مانده، جان فدا کرده
عراقی » عشاقنامه » فصل سوم و چهارم » بخش ۸ - حکایت
خر صفت، بار کاه و جو برده
بیخبر زاده، بیخبر مرده