بخش ۲ - اندر بدایت پادشاهی بهرامشاه
مثَل ابتدای دولت شاه
بود چون یوسف و برادر و چاه
بود از آغاز رنج و غم خوردن
عاقبت گنج بود و بر خوردن
آن فکندن به چاه بهر الم
وآن بها کردنش به هژده درم
قیمتش هژده قلب یا کم و بیش
و او ز هژده هزار عالم بیش
هر درم زو چو عالمی آراست
بود هژده هزار عالم راست
گرچه ز اخوان هوان رسید او را
کار محنت به جان رسید او را
آخرالامر عالم و شه شد
بر سپهر شرف خور و مه شد
گرچه بودند شاه و مهتر او
نه گدایان شدند بر درِ او
نه فکندند در مغاک او را
نه کلاه آمد آن هلاک او را
چاه دانست اگر همی اخوان
نه همه چاه یوسف آمد آن
مال مارست چون گدای دهد
چاه جاهست چون خدای دهد
نه زلیخا ز چهرهٔ نیکوش
به غلامی خرید و شد هندوش
پیرزن را به سوی دیدهٔ او
خواجه آمد درم خریدهٔ او
نه عزیزش چو وقت جاه آمد
بنده پنداشت پادشاه آمد
این عطا چیست، کارِ کارگشای
وین شرف چیست، لطف بار خدای
لطف حق گر به خاک پیوندد
آدم آنجا رود کمر بندد
سرِ آتش چو بادسار شود
آبِ ابلیس خاکسار شود
نه پیامبر که رخ به یثرب داد
لشکر آورد و مکه را بگشاد
نه چو ره رفتنش نیاز آمد
منهزم رفت و شاه باز آمد
بیزیان بازگشت سوی مکان
خود ز سیر آفتاب را چه زیان
سوی هم شهریانش از زن و مرد
تا عزیزش نکرد جلوه نکرد
آسمان از سفر نمود جلال
قمر اندر سفر گرفت کمال
آب ریزد زمانه گر خواهد
کاب روی فرشتگان کاهد
از شمر در سفر چو برگردد
چون شرنگ ار چه بد شکر گردد
بیخ شاخی که لطف حق پرورد
کی ز دور زمانه گیرد گرد
بلبلی را که چرخ کرد عزیز
قفس ریش دشمنش پر تیز
نه فریدون گاوپرورده
کرد شیر گرسنه را برده
نه به کاوه به سعی یک دو کیا
بستد از بیوراسب ملک نیا
بدهد بهر مصلحت خسرو
خویشی کهنه را به دولت نو
نه سکندر برِ معادا را
کشت دارای ابن دارا را
کس مبیناد تا به رستاخیز
آنچه شیرویه کرد با پرویز
عزّ شاهی به خصم خویش بماند
هرکه من عزّ بزّ برِ خود خواند
ملک میراثیان نماننده است
ملک شمشیر ملک پاینده است
از شهان مر وراست در عالم
ملک میراث و ملک تیغ به هم
روی او بخت از آن به کرمان کرد
تا عدو را غذای کرمان کرد
آمده سوی شهر و از مردیش
بوده داد و دهش رهآوردیش
گر چو شب رفت چون نهار آمد
ور چو دی رفت چون بهار آمد
تا سوی شهر خویش باز نشد
دیدهٔ ملک و دینش باز نشد
شاه با رأفت آشنا باشد
متهوّر چه پادشا باشد
متهوّر تباه دارد ملک
وز تهوّر سپاه دارد ملک
در تهوّر کسی فلاح ندید
روی آرامش و صلاح ندید
کشوری را دو پادشا فرهست
در یکی تن یکی دل از دوبهست
یک جهان پشه را کُشد بر جای
روزگار از دو پیل پهلوسای
یک جهان دیو را شهابی بس
چرخ را خسرو آفتابی بس
خاک یابی ز پای تا زانو
خانهای را که دواست کدبانو
این مثل خانه راست خود گفته
به دو کدبانوست نارفته
گرت باید شکسته سر ز زمین
به یکی هرّه بر دو کرّهنشین
پیش او خصم را سراب شمر
یا چو سیماب و آفتاب شمر
هر سر از وی که تاجخواه آمد
همچو شمع آتشین کلاه آمد
لعل کان را ز سنگ کین داند
مرد دون را ز مرد دین داند
نیک داند زمانه ناخوش و خوش
ناقد چوب و عود دان آتش
او بداند که شمع ملّت کیست
او شناسد که اصل دولت کیست
شیطان را شناسد از سلطان
غیث را باز داند از طوفان
پیش ازین گرچه مردپرور بود
نام بهرام نحس اصغر بود
شه چو همنام گشت با بهرام
سعد اکبر نهاد چرخش نام
پر گهر زان جمال چون خورشید
دامنِ بخت و آستینِ امید
عالم پیر زو جوان گشته
دین و دولت بدو عیان گشته
بهم آورد ز اصل و از پیگار
ملک میراث و تیغ حیدروار
هرکه دریا ز تف غبار کند
ماهی از تابه کی شکار کند
ملک بگذاشت از خداوندی
جان نگه داشت از خردمندی
جان نگهداشتن ز ملک بهست
دُرِ دریا ز چوب فلک بهست
آرزو بود ملک را دل و داد
آرزو در کنار ملک نهاد
دین و ملک او بهم فراز آورد
جامهٔ شرع را طراز آورد
این تجمل چو شه تحمل کرد
خاک را مال و آب را مُل کرد
همچو مه در محاق و با اعزاز
شاه رفت و شهنشه آمد باز
ملک او ملک روم و چین باشد
من چو فالی زدم چنین باشد
چاکرش ارسلان و بگ باشد
ورنه بر درگهش دو سگ باشد
کینش ار سوی چین کند آهنگ
اهل چین را ندانی از سترنگ
روح رفته فتوح نامانده
جسمها مرده روح نامانده
ملکش از بهر عدل و دین باشد
شه که حق پرورد چنین باشد
ای شهنشه ز روی استحقاق
از پی ملکت همه آفاق
چون تویی را همی نشاند چرخ
تا بدانی که نیک داند چرخ
بر سرش برنهاد افسر ملک
زانکه دانست کیست در خور ملک
داد مردیش چتر و ملک و نگین
از تو پرسم نکو نکردهست این
چون گرفت او به تیغ ملک چو خور
بخت گفتش ز تخت خود بر خور
از پی عدل و فضل شاهانه
گور با شیر گشت همخانه
بال شاهین چو حال مرد بجشک
گنج شک خالی آمد از گنجشک
ملک در ظل چتر او از ناز
کرده خوش چاردست و پای دراز
عدل از او با جمال و با آبست
ظلم ازو رفته در شکر خوابست
تخت چون دید روی شه خه گفت
بخت ربّی و ربّک اللّٰه گفت
چون بدید اهبت جوانمردیش
ظفر آمد به خدمت مردیش
هفت و پنج و چهار از اکرامش
با سه حرفند از اوّل نامش
لاجرم زین سه دین و بخشش و جاه
چون سه حرفست بر دو عالم شاه
همه اطفال چرخ را مادام
چون دو حرفست از کرانهٔ نام
جود دنیا و بخل دین دارد
بر دو گیتی شرف بدین دارد
در وفا و سخا به جان و به مال
نه بقا بددلش کند نه زوال
با بهشتست خلق او انباز
زان نترسد همی ز مرگ و نیاز
کف او چون به بخشش آرد رای
تو جهانبخش و بر جهان بخشای
گفت در بذله از پی بذلش
ضاعفاللّٰه ملکه عدلش
شمس کان روی خوب دیده چو ماه
گفت پس لا اله الّا اللّٰه
آسیا گر ز خلق او پوید
در زمان ز آسیا گیا روید
به جهان داده زرّ کانی را
صدقهٔ جان و زندگانی را
تا که بگزید مر ورا یزدان
خشم چون آسیاست سرگردان
هست خصمش ز بیم او مدهوش
آسیاوار با فغان و خروش
هست خالی ز عیب و نقص و فضول
ملک محمود و خاندان رسول
این ز کعبه بتان برون انداخت
آن ز بت سومنات را پرداخت
کعبه و سومنات چون افلاک
شد ز محمود وز محمّد پاک
از دو یک میر بیخرد باشد
در نیامی دو تیغ بد باشد
هست شمشیر منفرد چون شیر
شیر و شمشیر چیست شاه دلیر
پادشا خویش آتش و دریاست
خاک و خویشی او چو باد هواست
با دو شه ملک و دین سقیم بود
مادر ملک از آن عقیم بود
بیشتر زین مکش عنان فساد
که چنین است ملک را میعاد
شه چو بر تخت ملک خویش نشست
دست او پای ظلم را بشکست
ملک با پادشاه فرّخ رای
میکشد دامن شرف در پای
قدح مهر شاه بر کفِِ او
لشکر فتح و نصر در صف او
زین قبل نوش میکند شب و روز
شربت مهر شاه دین افروز
شکر او شکر اهل روی زمین
عرف او ظرف و حسن حورالعین
فتنه و ظلم را کند در خواب
ملک آباد را چو مستِ خراب
فتنه در خواب شد ز صولت او
عدل بیدار شد ز دولت او
عدل او جانفزا و غم کاهست
فضل او همچو عمر جان خواهست
فرّ و نام قدر ز طلعت اوست
فخر و عار قضا ز خلعت اوست
کند املا برای جان و تنش
لعبت دیده نسخت سخنش
در سخن لفظ او چو سحرِ حلال
در جهان جود او چو عذب زلال
پیش رایش گران رویست قدر
پیش حکمش تهیدویست حذر
میوهٔ شاخ جود او هموار
به همه جا رسیده طوبیوار
زاید از خلق او چو گل ز نسیم
دست چون چشم نرگس از زر و سیم
هرکجا خلق شاه ما باشد
یاد مشک خطا خطا باشد
چون بقای بهشت پایندهست
نعمتش هم چنو فزایندهست
پای آنکس که ماند بر درِ او
تاج منّت نهاد بر سرِ او
هرکه در کار او پناه گرفت
دست بر چرخ کرد و ماه گرفت
نسبت از وی گرفت خلد خلود
خلد گشت از وجود او موجود
جان و جن ظلمت است با حالش
رمل و نمل اندکست با مالش
سر رباید ز دشمنان در رزم
تاج بخشد به دوستان در بزم
بندیده ز دست و خمّ کمند
نه زر او نه جان دشمن بند
مال در جود چون سحاب دهد
شوره را همچو گُلبن آب دهد
نیست اندر سفر به بحر و به بر
چون دل و صیتش ایچ پای آور
عادلی عیسی از وی آموزد
عدل او چشم ظلم را دوزد
گنج را چشم زخم شد بذلش
ظلم را گوشمال شد عدلش
نیست با جودش از پی مقدار
سیم بازار گرد را بازار
هست خواهنده خواه بخشش شاه
نه چو شاهان عصر خواسته خواه
میر کز حرص و ظلم دارد تیر
خوان مر او را تو مور و مار نه میر
جود و عدلی که در شه خوش خوست
بازوی ملک را قوی نیروست
ز امن او زیر پردهٔ تسکین
محتلم گشته فتنهٔ عنّین
الف عدل او ز لوح صواب
اِلف داده میان آتش و آب
عدل او در سرای نفس و نفس
آفت جغد و کرکس آمد و بس
که چو آمد همای شاه پدید
جغد غزنی به چین و روم پرید
عرصهٔ خلد شد دل از دادش
نافهٔ مشک شد گل از بادش
از پی عدل چون به خشم آید
دلش اندر میان چشم آید
که شد از عدل شاه شاه تبار
گرگ با میش دوستگانی خوار
خلق او مایهٔ ظریفانست
عدل او دایهٔ ضعیفانست
ره برافکنده همچو معصومان
عدل او بر دعای مظلومان
ابر ملکی که عدل بار شود
تیرماهِ جهان بهار شود
کشوری را که عدل عام ندید
بوم در بومش ایچ بام ندید
شرع را دست یاری او دادست
ملک را پای داری او دادست
گر فریب فناش نفریبد
ملک از داد هیچ نشکیبد
هرکه انصاف ازو جدا باشد
دد بُوَد دد نه پارسا باشد
عدل شه پاسبان ملکت اوست
بذل او قهرمان دولت اوست
عدل بیبذل شاخ بیثمرست
بذل بیعدل پای را تبرست
بر زبانی که ذکر شاه بُوَد
میوهٔ ملک را چو ماه بُوَد
از بهاء شه همایون پی
خاک غزنین شدست روغن خوی
شد جهان تا شد او جهانبانش
چون نهانخانهٔ دل و جانش
در نهانخانهٔ روان و دلش
از پی فرّ و کلّ و زیب گلش
لوح محفوظ را مکان شد این
بیت معمور را نشان شد این
هست شاه از برای مستان را
دل فراخان تنگ دستان را
چون ازو عدل و بیغمی نبود
خود چه سلطان که آدمی نبود
عدل وقتی که شمع افروزد
گرگ را گوسفندی آموزد
باز وقتی که جور و زور کند
دیدهٔ شیر گور کور کند
ایزد از بنده راستی درخواست
دولت راست راستکان راست
پادشاهی که راست رَو نبود
زرع باشد ولی درو نبود
عدل این شه چو رفت در صف جنگ
تیغ را سبز جامه کرد از رنگ
از شرف یافتست چون حیوان
چوب منبر ز خطبهٔ او جان
کشته دیو ستنبه را از تاب
گوهر چتر او به جای شهاب
چون ز فتراک برگشاد کمند
دشمنان ماند از فَزَع دربند
از پی کسب بخشش و جاهش
بوسه آلود چرخ شد راهش
ملکان را ز بهر زیب و فرش
بوسه جایی شدست ره گذرش
شد ز بوس شهان بدرْ مثال
خاکِ درگاه او هلال هلال
ابر و دریا غلام کفّ ویند
زو وفاقش همیشه راست پیند
کان و دریا برش بود درویش
بخشش او ز هر دو باشد بیش
از پی رفعت و کمال جلال
وز پی زینت جمال جلال
بوسه چین آفتاب در ره او
خاک روب آسمان ز درگه او
چرخ اوّل زمین آخر او
جان باطن شعار ظاهر او
از پی رتبت قبول و ردش
در برو بر درند نیک و بدش
چون شود ملک پاس سر کند او
چون بیفتد زمانه برکند او
سعی او بازوی دلیرانست
سهم از پوزبند شیرانست
در خطا دیر گیر و زود گذار
در عطا سخت مهر و سست مهار
مأمنش مسکن صبیح و دمیم
خاطرش ناقد کریم و لئیم
همره عزم او مسدّد رای
باعث حزم او مشیّد جای
شنوا کرد گوش جذر اصم
از صلیل و صریر تیغ و قلم
همه عالم ورا شده بنده
مرده گردد ز جودِ او زنده
گلبن عقل شاه در تدبیر
چون شکوفهست در جوانی پیر
آفتاب از جمال او خجلست
زردی رخ گوای درد دلست
خود ندیدند بر سرِ گاهی
سال پیمودگان چنو شاهی
سرِ دندانش را چو شد خندان
بنده شد دهرش از بُن دندان
ملک بر روی خطبهٔ شهِ داد
ظلم را سه طلاق باین داد
اینت دولت که دولتش دارد
که همی خدمتش بنگذارد
حبّذا زان جمال دهر آرای
مرحبا زان سپهر قلعهگشای
خاصه وقتی که در مصاف بُوَد
پای او بر دماغ قاف بُوَد
زیر ران تیغ دست خنجر گوش
اشهب تیز سیر پیکان کوش
بتوان زد ز پشت او نخچیر
که به تگ زو برد همه تشویر
دست و پایش چو صبح کز شب تار
بدمد گاه روز وقت بهار
مرکبش هیأت فلک دارد
که بر اعداش خاک میبارد
گویزن بادپای آهنسم
از سران سران به پای و به دم
دشمنو دوست را چو نحسو چو سعد
شنه و شانه را چو گرد و چو رعد
گرچه کشتی ز آب دارد سُر
اسب او کشتیست هامون بُر
کشتی از آب ساخته مفرش
اسب او کشتیست دریاکش
سوی پست از فراز همچو قدر
سوی بالا ز شیب همچو شرر
سم او همچو سهم کشتیدار
کوه را با زمین کند هموار
پای او دست مرگ را ماند
که کسی زو گریخت نتواند
دارد از دیده مهره بازی خو
چشم بد دور زان دو چشم نکو
گر به پرّ و به فرّ همای بُوَد
پرش او به دست و پای بُوَد
کم نبود از مبارزی در جوش
که سپر پشت بود و خنجر گوش
گاه تگ از جهان برآرد گرد
بر زر جعفری کند ناورد
سرش از قبلهٔ هوا دلشاد
دمش از قُبلهٔ زمین آزاد
پشت هامون کند چو روی کشف
روی گردون کند چو پشت صدف
تخت ملکست و مسند شاهی
کوه ازو پر پشیزهٔ ماهی
نکند وقت حملهاندیشی
سایهٔ او برو همی پیشی
مانده از چابکیش در دوران
کاربندان آسمان حیران
سوی پستی رونده همچو رمال
سوی بالا دونده همچو خیال
دیدهٔ دل درو نکو نرسد
سایل او هم اندرو نرسد
سوی آن بحر موج کشتی رو
سفر راه کهکشان به دو جو
من درو دیدهام که از پی سود
تا ابد هم چنانش خواهد بود
این چنین مرکبی چو چرخ انگار
تا برویست شهریار سوار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری از نظامی گنجوی است که به توصیف دولت و صفات پادشاه عادل میپردازد. شاعر با مثالهای تاریخی و اسطورهای نشان میدهد که چگونه یک پادشاه باید با عدالت و شفقت بر رعیت خود حکومت کند و از ظلم و ستم به دور باشد. او به ذکر نمونههایی چون یوسف و زلیخا و همچنین به تفکر در مورد نبوت و قضا و قدر اشاره میکند و باری دیگر اهمیت اخلاق و دیانت را در رهبری بیان میکند. در انتها، شاعر به قدرت و عظمت پادشاه میبالد و بر این نکته تأکید میکند که عدالت و بخشش کلیدهای موفقیت حکومت هستند و پادشاه اگر عادل باشد، کشورش در آرامش و رفاه خواهد بود.
هوش مصنوعی: این جمله به مقایسهای بین آغاز یک دوره حکومتی و داستان یوسف و برادرانش اشاره دارد. از این منظر، ممکن است به رقابتها و مشکلاتی که در ابتدای هر حکومتی به وجود میآید، اشاره کند. داستان یوسف نیز به تنشها و حسدهای خانوادگی میپردازد، که میتواند نمادی از چالشها و ناملایماتی باشد که ممکن است در آغاز یک حکومت یا دوره جدید به وجود آید. به طور کلی، این جمله به روابط پیچیده و مسائل آغازین در روند یک دولت اشاره میکند.
هوش مصنوعی: از ابتدا زندگی پر از رنج و ناراحتی بود، اما سرانجام به ثروت و دستاوردهای ارزشمند رسید.
هوش مصنوعی: انداختن چیزی به چاه برای درد و رنج است و ارزشگذاری آن به هجده درم، نشاندهنده بیارزشی و رنجی که بر انسان وارد میشود، میباشد.
هوش مصنوعی: این عبارت به نوعی نشاندهنده ارزش و اهمیت یک چیز است که به اندازهی قلبهایی بینظیر و باارزش میباشد. در عین حال، تأکید میکند که آن چیز از تمام عالمها و گنجینههای موجود نیز بیشتر و باارزشتر است. به عبارتی، حتی اگر ارزش آن به اندازهی هجده قلب باشد، از تمام جهان و جواهرات دیگر بسیار فراتر است.
هوش مصنوعی: هر ذرهای از وجود او، یک جهان را زینت بخشیده است و در حقیقت، این شخص به اندازه هژده هزار جهان ارزش دارد.
هوش مصنوعی: هر چند که او از خاندان اخوان و دوستانش دور شده است، اما مشکلات و سختیها به جانش رسیده و او را آزار میدهد.
هوش مصنوعی: در نهایت، دانشمند و بزرگمردی به مقام والای خود در عالم مشهور شد و به مانند خورشید و ماه در آسمان به درخشندگی رسید.
هوش مصنوعی: اگرچه پادشاه و بزرگان بودند، ولی در نهایت به گدایانی تبدیل شدند که در درگاه او حاضر میشدند.
هوش مصنوعی: نه او را به چاهی انداختند و نه بر سرش کلاهی گذاشتند تا باعث هلاکتش شود.
هوش مصنوعی: چاه فهمید که اگرچه دوستان به هم برادرند، اما همه آنها مانند چاه یوسف نیستند.
هوش مصنوعی: اگرچه مال و ثروت مانند گدایی هستند که از چاه بیرون میآید، اما قدرت و مقام واقعی همانند بخشش الهی است که از دل و نیت پاک سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: زلیخا به خاطر زیبایی چهرهاش، او را به عنوان غلام خرید و به عنوان همسرش درآورد.
هوش مصنوعی: یک پیرزن به سوی او آمد و خواستهاش را با پولی که به دست آورده بود، خریداری کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که محبوبش به مقام و جاه رسید، بنده گمان کرد که پادشاهی به آنجا آمده است.
هوش مصنوعی: این نعمت چیست که زندگی را تسهیل میکند و این شخصیت والا چیست که به لطف و مرحمت خداوند حاصل میشود؟
هوش مصنوعی: اگر لطف و نعمت الهی به انسان برسد، او آنجا میتواند به کمال و عالیترین مقام برسد.
هوش مصنوعی: وقتی آتش به شدت شعلهور شود، آب شیطان به خاک تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: نه او که با رویی زیبا به یثرب رفت، ارتشی فراهم کرد و مکه را فتح کرد.
هوش مصنوعی: چون چیزی برای او دیگر لازم نیست، با اطمینان و قدرت به راه خود ادامه میدهد، در حالی که دیگران عقبنشینی کردهاند. او مانند شاه باز به جلو میرود و هیچ ترسی از موانع ندارد.
هوش مصنوعی: بازگشت به مکان خود هیچ ضرری ندارد، پس چرا باید از سفر آفتاب نگران باشی؟
هوش مصنوعی: او به همشهریانش، چه زن و چه مرد، توجهی نداشت و اصلاً خود را به آنها نشان نداد.
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر زیبایی از آسمان و زیباییهای ناشی از سفر قمر اشاره شده است. آسمان با حضور قمر، جلوهای خاص و باشکوه به خود گرفته و کمال و زیبایی آن بیشتر شده است. به نوعی سفر قمر به آسمان، باعث ایجاد تأثیرات مثبت و جذاب بر فضای اطرافش میشود.
هوش مصنوعی: زمانه به راحتی میتواند شرایط را تغییر دهد، حتی اگر این تغییرات به زیان فرشتگان تمام شود.
هوش مصنوعی: وقتی شمر از سفر بر میگردد، حتی اگر به نظر خوب و شیرین بیاید، در واقع همچنان زهرآگین است.
هوش مصنوعی: ریشهی درختی که رحمت خدا آن را پرورش داده، از دور زمانه تأثیر میپذیرد.
هوش مصنوعی: بلبل که در قفس به سر میبرد و در شرایط سختی زندگی میکند، با وجود اینکه به خاطر زیباییاش مورد توجه و محبت قرار گرفته، اما همچنان در خطر و تهدید قرار دارد و دشمنانش در کمین هستند. این اشاره به آسیبپذیری و دشواریهایی دارد که موجودات زیبا و دلنشین در زندگی خود با آن مواجهاند.
هوش مصنوعی: فریدون، کسی است که به پرورش و تربیت گاو مشغول بوده است، اما او این شیر گرسنه را در اختیار گرفته است.
هوش مصنوعی: هیچ کس مانند کاوه و با تلاش او، از ملک بیوراسب چیزی به دست نیاورد.
هوش مصنوعی: برای حفظ منافع و مصالح، باید روابط و پیوندهای قدیمی را به خاطر موفقیتها و دستاوردهای جدید کنار گذاشت.
هوش مصنوعی: نه اسکندر بر سر عقبه خوابِ خوش را کشت و نه دارائیهای پسر داریوش را.
هوش مصنوعی: هیچ کس تا روز قیامت نمیتواند ببیند که شیرویه با پرویز چه کرده است.
هوش مصنوعی: عزت سلطنت برای کسی باقی میماند که خود را برتر از دشمنش بداند.
هوش مصنوعی: پادشاهی که به ارث میرسد، پایدار نیست و زود گذر است، اما سلطنتی که با قدرت و جنگ به دست میآید، طولانی و ماندگار خواهد بود.
هوش مصنوعی: از شاهان، در این دنیا نیکی و ارزشهای معنوی به یادگار باقی میماند و قدرت و سلطنت نیز با خود شمشیر و اقتدار به همراه دارد.
هوش مصنوعی: روزی که بخت به سمت او روی آورد، به شهر کرمان رفت و دشمنانش را به زحمت انداخت.
هوش مصنوعی: او به سمت شهر آمده و از ویژگیهایش، سخاوت و generosity او را به عنوان ویژگی بارز خودش به همراه داشته است.
هوش مصنوعی: اگر شب مانند روز سپری شود و یا اگر زمستان برود و بهار بیاید، زندگی دوباره شکوفا خواهد شد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به شهر خودم برنگشتم، نه نشانهای از پادشاهی و نه از دینم دیده نشد.
هوش مصنوعی: پادشاهی که با رحمت و مهربانی آشنا باشد، هرگز در برابر سختیها و چالشها دچار ترس و تردید نخواهد شد.
هوش مصنوعی: شجاعت و جسارت نابجا میتواند باعث ویرانی سرزمین شود و در مقابل، اگر این شجاعت به درستی و در جهت خیر استفاده شود، میتواند به عنوان قدرت برای کشور تلقی شود.
هوش مصنوعی: در میان خودبینی و شلوغی و هیجانات، هیچ نشانی از موفقیت و آرامش پیدا نشد.
هوش مصنوعی: در یک کشور، دو پادشاه وجود دارد؛ یکی نمایان در ظاهر و دیگری در باطن. یکی از آنها جسم و دیگری روح است که در واقع به دو جنبه از وجود یک کشور اشاره دارد.
هوش مصنوعی: یک دنیای بزرگ میتواند بر اثر قدرت روزگار، پشهای را به راحتی نابود کند و این نشاندهندهی عظمت و توانایی آن است.
هوش مصنوعی: یک ستاره درخشان قدرتی به اندازه یک دیو را دارد و همانطور که خورشید به چرخ زندگی روشنی میبخشد، این ستاره نیز به جهان اثر میگذارد.
هوش مصنوعی: پای تا زانوت را در خاک میزنی تا خانهای را پیدا کنی که در آن کدبانویی مهارت در درمان بیماریها دارد.
هوش مصنوعی: این مانند خانهای است که به دو زن خانهدار میگوید که هنوز آنجا نرفتهاند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی سر خود را از زمین بلند کنی، باید به گونهای باشد که بر دو نفر نشسته باشی.
هوش مصنوعی: در حضور او، دشمن را مانند آب خیال یا مانند جیوه و نور خورشید تصور کن.
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال مقام و افتخار باشد، مانند شمعی که میسوزد و نور میدهد، با چالشها و سختیها مواجه میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که افراد مختلف میتوانند اشیاء یا ویژگیهای ارزشمند را با توجه به دیدگاه و تجربه خود درک کنند. کسانی که از نظر معنوی پیشرفتهتر هستند، به معنای واقعی و عمیقتری از ارزشها پی میبرند، در حالی که افرادی که در سطح پایینتری قرار دارند، ممکن است فقط سطح ظاهری را ببینند. به عبارت دیگر، درک و ارزشگذاری هر چیز بستگی به دیدگاه و درک شخص دارد.
هوش مصنوعی: زمانه به خوبی میداند که روزهای خوب و بد چه هستند؛ درست همانطور که ناقد میتواند چوب و عود را بشناسد و آتش را درک کند.
هوش مصنوعی: او باید بداند چه کسی روشناییبخش این ملت است و همچنین باید بداند که ریشه و اساس حکومت و نظام چگونه شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: شیطان را از طوفان تمیز میدهد و سلطان را از باران رحمت میشناسد.
هوش مصنوعی: قبل از این که بهرام به عنوان یک مرد پرور شناخته میشد، نامش نحس و بدشگون بود.
هوش مصنوعی: زمانی که شاه بهرام همنام شد با نام بزرگ سعد، چرخ روزگار نام او را نیز تغییر داد.
هوش مصنوعی: زیبایی پرارزش او همچون خورشید، موجب خوشبختی و امید در زندگی میشود.
هوش مصنوعی: عالمی که پیر شده، باعث شده که جوانها نیز دین و دولت را به وضوح ببینند و درک کنند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به ارث و میراثی اشاره میکند که همراه با قدرت و شجاعت است. او تصویر میکند که چگونه این میراث، که ناشی از ریشه و اصل خانوادگی است، به شخصی داده شده است که ویژگیهایی نظیر قهرمانی و دلاوری دارد. به عبارتی، این میراث نه تنها شامل داراییهای مادی بلکه شامل صفات و ویژگیهای برجسته نیز میشود.
هوش مصنوعی: هرکسی که دریا را از خشم و هیجان تهی کند، هیچگاه نمیتواند ماهی را از دامن آن صید کند.
هوش مصنوعی: سلطانی از مقام خدایی خود گذشت و جان خود را به یاد خردمندی حفظ کرد.
هوش مصنوعی: حفظ جان از ویژگیهای بهشت است، مانند اینکه دریا از چوب آسمان تشکیل شده است.
هوش مصنوعی: دل آرزو داشت که بر روی تخت سلطنت نشیند و در کنار آن آرزو را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: خداوند دین و حکومت را به هم پیوند داد و لباس شریعت را به نیکی و زیبایی آراست.
هوش مصنوعی: این تجمل و زیبایی که در زندگی وجود دارد، وقتی به زمین و خاک تعلق گرفت، دیگر نمیتواند مانند گذشته با آب و زندگی سر و کار داشته باشد و دچار تغییر میشود.
هوش مصنوعی: همچون ماهی که در آسمان پنهان شده و با افتخار به جلو میرود، شاه جوان دوباره برمیگردد.
هوش مصنوعی: حکومت او شامل سرزمینهای روم و چین میشود، اما من با یک نشانهنگاری، چنین نتایجی را به دست آوردهام.
هوش مصنوعی: اگر ارسلان خدمتگذار او باشد، کسی بگوبه او نزدیک نخواهد شد وگرنه در درگاه او دو سگ وجود خواهد داشت.
هوش مصنوعی: اگر کسی قصد سفر به چین داشته باشد، اهل چین را نمیشناسد و نمیتواند ببیند که آنها چگونه هستند.
هوش مصنوعی: روحی که رفته است، دیگر در جسمهای مرده جایی ندارد و جسمها بدون روح بیفایدهاند.
هوش مصنوعی: پادشاه باید به خاطر عدالت و دین به حکومت بپردازد، زیرا کسی که به حق عمل کند، چنین ویژگیهایی دارد.
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگ، به خاطر شایستگیات بر تمام دنیا حکومت میکنی.
هوش مصنوعی: چرخ روزگار تو را به نشیمن خود مینشاند تا بفهمی که خود چرخ بهتر از هر کسی میداند چه بر تو میگذرد.
هوش مصنوعی: آثار سلطنت بر سر او گذاشتند، زیرا دانستند که او شایستهی پادشاهی است.
هوش مصنوعی: مردی به من گفت که چتر، ملک و نگین را میتوانی از او بگیری، اما من نمیدانم که آیا این کار درست است یا نه.
هوش مصنوعی: زمانی که او با شمشیر سلطنت را به دست گرفت، مانند خورشید که بر بخت میتابد، به او گفتند که از تخت خود بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: پس از جستجو و تلاش برای برقراری عدالت و فضیلت شاهانه، سرانجام گور و شیر در کنار هم قرار گرفتند.
هوش مصنوعی: وقتی که بال و پر شاهین در وضعیت مردانهای باشد، حس گنجشک به او دست میدهد و او را از ثروت و تواناییهایش خالی میکند.
هوش مصنوعی: سلطنت در سایهی حمایت او از فرط ناز و زیبایی، با چهار دست و پای دراز خود به خوبی ظاهر شده است.
هوش مصنوعی: عدالت از او با زیبایی و شکوه ظاهر شده است، در حالی که ظلم و ستم از او دور شده و در آرامش و نرمی خوابیدهاند.
هوش مصنوعی: زمانی که تخت را دید، بر روی آن شاه، گفت بخت من و بخت تو، خداوند است.
هوش مصنوعی: وقتی جوانمردی و شجاعت او را دید، موفقیت و پیروزی به خدمت او آمد.
هوش مصنوعی: عددهای هفت، پنج و چهار به احترام و بزرگی او اشاره دارند و با سه حرف اول نامش مرتبط هستند.
هوش مصنوعی: به طور طبیعی، این سه چیز یعنی دین، بخشش و مقام، همانند سه کلمه هستند که بر عالم وجود سلطنت میکنند.
هوش مصنوعی: تمام کودکان جهان مانند دو حرف از لبهٔ نام هستند و همیشه در حال چرخش و حرکتاند.
هوش مصنوعی: نیکویی و بخشش در دنیا و خساست و تنگنظری در دین، هر یک به نوعی برتری خاصی دارند.
هوش مصنوعی: در وفاداری و بزرگواری، نه تنها جان و مال بلکه هیچ چیز نمیتواند عشق واقعی را نابود کند یا آن را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: آدمی که با خلق و خوی خوب خداوند همنواست، از مرگ و نیاز به زندگی نمیترسد.
هوش مصنوعی: هرگاه او با بخشش خود، نظر لطفی به تو کند، میتواند به تو و جهان کمک کند و همه را از نعمتهایش بهرهمند سازد.
هوش مصنوعی: گفت که در شوخی و مزاح، از روی بخشش و سخاوتش، خداوند بر مهارت و قدرت او بیفزاید و انصافش را دوچندان کند.
هوش مصنوعی: چشمهایت مثل ماه، زیبا و دلنشین است. وقتی شمس این زیبایی را دید، گفت: جز خدا چیز دیگری نیست.
هوش مصنوعی: اگر آسیاب به خاطر وجود او به حرکت درآید، در زمان مناسب از آسیاب گیاه میروید.
هوش مصنوعی: در دنیا، شخصی به خاطر جان و زندگی خود، طلا و جواهراتش را به عنوان صدقه و بخشش اهدا کرده است.
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند او را برگزید، مانند آس که در حال سرگردانی است، از خشم و غضب پر شده است.
هوش مصنوعی: خصم او به قدری از ترس او گیج و مدهوش شده که مانند آسیا با ناله و فریاد به دور خود میچرخد.
هوش مصنوعی: ملک محمود و نسل پیامبر، از هر عیب و نقص و زیادهگویی خالی هستند.
هوش مصنوعی: این شخص بتهای کعبه را بیرون انداخت و به بتهای سومنات نیز رسیدگی کرد.
هوش مصنوعی: کعبه و بتکدهها با وجود محمود و محمد به مقام والایی دست یافتند.
هوش مصنوعی: اگر از دو عدد یک، شخصی بیفکر و نادان باشد، در نتیجه دو شمشیر برای او خطرناک خواهد بود.
هوش مصنوعی: شمشیر، وقتی تنها باشد، به مانند یک شیر شجاع میماند و اما شمشیر در دستان یک دلیر، به راستی چه معنا و ارزشی دارد.
هوش مصنوعی: پادشاه همچون آتش و دریاست، در حالی که خوی او شبیه باد و هواست.
هوش مصنوعی: در این بیت به حالتی اشاره شده که مادر یک پادشاه به دلیل نازایی نمیتواند فرزندی داشته باشد و همین موضوع باعث تضعیف موقعیت او در حکومت و دین میشود.
هوش مصنوعی: زیادتر از این، افسار فساد را نکش، زیرا این وضعیت برای پادشاهی، موعدی تعیین شده است.
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه بر تخت فرمانرواییاش نشسته است، قدرت او ظلم و ستم را میشکند و از آن جلوگیری میکند.
هوش مصنوعی: فرشته به پادشاهی با فکر خوش و شادمانی کمک میکند و همچنین بزرگی و افتخار را به پای او میریزد.
هوش مصنوعی: تابش خورشید شاه بر دست او، مانند سپاهی است که پیروزی و نصرت را به همراه دارد و در صف او قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: از این زمان به بعد، شب و روز، از جرعههای عشق و محبت معشوق، سیراب میشوم و از روشنایی و صفای دل او بهرهمند میگردم.
هوش مصنوعی: شکرگزاری برای نعمتهای او، شکر افرادی است که در زمین وجود دارند. دانشی که از او به دست میآید، همانند ظرفی است که زیباییهای حوریان را در خود دارد.
هوش مصنوعی: شرایط سخت و فساد، مانند خواب عمیق و بیخبر، سرزمین آباد را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث ویرانی آن میشود.
هوش مصنوعی: فتنه و آشوب به خواب رفت زیرا او با قدرت و جلالش به آرامش رسید و عدالت بیدار شد در نتیجه حکومت او.
هوش مصنوعی: عدل خداوند زندگیبخش و مایهی کاهش غمهاست، و فضل او به اندازهای است که مانند عمر جاودان مطلوب و خواستنی است.
هوش مصنوعی: زیبایی و نور چهره او باعث شرافت و اعتبار است، و عظمت و ننگ سرنوشت از لباس او ناشی میشود.
هوش مصنوعی: برای روح و جسمش، کلماتش به مانند یک بازی برای او خیرهکننده و جالب است.
هوش مصنوعی: در کلامش مانند جادو تاثیرگذار است و در بخشش و generosity او، مانند آب شیرین و زلال جاریست.
هوش مصنوعی: وقتی که شما در حضور او قرار دارید، باید با احتیاط عمل کنید زیرا تصمیماتش میتواند به شدت تأثیرگذار و جدی باشد. در جایی که قدرت و اعتبار او وجود دارد، نباید بیاحتیاطی کرد.
هوش مصنوعی: میوههای بخشندگی او به همه جا رسیده و مانند درخت طوبی همیشه سبز و پرثمر است.
هوش مصنوعی: از وجود او همچنان که گل از نسیم برمیخیزد، زیبایی و صفایی ایجاد میشود؛ مانند چشمان نرگس که درخشش و جلا و جذابیت دارد.
هوش مصنوعی: هر جایی که مردم به یاد سلطنت ما باشند، نشانههای زیبایی و خوشبویی باقی میماند.
هوش مصنوعی: زیبایی و لذتهای بهشت همیشگی و ماندگار هستند و به همین دلیل، نعمتهای آن هم دائماً در حال افزایش و گسترش است.
هوش مصنوعی: کسی که تا پای درِ آن شخص میماند، بر سر او بزرگترین نعمت و احترام را قرار داده است.
هوش مصنوعی: هر کس که به او پناه ببرد و در کارش اعتماد کند، به موفقیت و دستاوردهای بزرگ خواهد رسید.
هوش مصنوعی: وجود او باعث شد که بهشت جاودان به وجود بیاید و نسبت به او به آن بهشت نسبت داده میشود.
هوش مصنوعی: روح و وجود او در تاریکی است و در حالت خود، وضعیتش همچون رمل و نمل میباشد. ثروت او نیز بسیار کم است.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، دشمنان تحت فشار قرار میگیرند و در عوض، در محافل شادی و مهمانی، دوستان مورد تقدیر و احترام قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر کسی گرفتار شده و در زنجیر و اسارت قرار گرفته، نمیتواند از دست خود یا تنگنای زندگیاش نجات پیدا کند. نه ثروت و نه جان دشمن نمیتواند او را از این وضعیت رهایی بخشد. پس اسارت و بندگی او بسیار عمیق و غیرقابلعدم است.
هوش مصنوعی: خیر و بخشش مال مانند باران است که به زمین خشک زندگی میبخشد و شوری و تلخی را میزداید، مانند گلی که با آب زنده میشود و زیبایی میآورد.
هوش مصنوعی: در سفر به دریا و ساحل، چیزی به اندازه دل و نامش ارزشمند نیست.
هوش مصنوعی: عدل، معلم عیسی است و آموزههای او باعث میشود که ظلم نتواند چشم خود را به حقایق باز کند.
هوش مصنوعی: ثروت به چشم حسد دچار شد و نیکیاش به خاطر ظلم تنبیه گردید.
هوش مصنوعی: با بخشش او، ارزش و مقدار پول در بازار هیچ اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در پی درخواست و طلب است، باید از بخشش و رحمت پادشاهی خیر ببیند و نه مانند شاهان زمانهای که فقط به خواستههای خودشان توجه میکنند.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر طمع و ظلمش تیر میاندازد، او را به مانند مور و مار در نظر بگیر، نه به عنوان یک مرد بزرگ و صاحب مقام.
هوش مصنوعی: سخاوت و عدالت موجود در شاه، قدرت و نیروی حکومت را افزایش میبخشد.
هوش مصنوعی: از آرامش او و در سایهٔ تسکین، فتنهٔ بیخودی و اشتباه سر برآورده است.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف تعادل و انصاف اشاره دارد. در آن گفته شده که عدالت که به مانند الف از لوحه صواب نوشته شده، میان دو عنصر متضاد یعنی آتش و آب قرار گرفته است. این تصویر از توازن بین عناصر مختلف در زندگی و نیاز به حفظ عدالت در شرایط مختلف حکایت دارد.
هوش مصنوعی: عدالت خداوند در وجود انسان برقرار است، اما نفس او مانند آفتی است که به بلای جغد و کرکس تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که پرنده خوشبختی و سعادت ظاهر شد، جغدی که به غزنی معروف بود، با سرعت به چین و روم پرواز کرد.
هوش مصنوعی: بهشت پر از صفا و زیبایی شد، دل من از هدیهاش شاد و خوشحال شده و بوی خوش مشک مانند گلی شده که از وزش باد پخش میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که دل به خاطر عدالت به شدت خشمگین میشود، این خشم و احساساتش به وضوح در چشمانش نمایان میشود.
هوش مصنوعی: از زمانی که عدالت پادشاهی از بین رفته، رابطهها بین دوستان و دشمنان هم خراب شده است؛ به طوری که گرگ و میش در کنار هم قرار گرفتهاند و دوستان نیز در نظر دیگران بیارزش گشتهاند.
هوش مصنوعی: وجود او منبع لطافت و زیبایی برای لطیفمردمان است و عدالت او از حمایتگران ضعیفان به شمار میآید.
هوش مصنوعی: راهی که او گشوده است، مانند کسانی که معصوم و پاکاند، بر پایه عدالت و در پاسخ به دعاهای مظلومان است.
هوش مصنوعی: زمانی که آسمان رحمت و عدل ببارد، زندگی و زیبایی در زمین شکوفا خواهد شد.
هوش مصنوعی: در سرزمینی که عدالت در آن حاکم نباشد، هیچ نقطهای از آن سرزمین آرامش و آسایش نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که قوانین و اصول شرعی با کمک و حمایت او برقرار شدهاند و حکومت و سلطنت نیز به خاطر او پایدار و مستحکم است.
هوش مصنوعی: اگر کسی به ظاهر فریبنده دنیا توجه کند، هرگز از عدل و انصاف چیزی نخواهد چشید.
هوش مصنوعی: هر کسی که انصاف و عدالت را فراموش کند، در واقع مانند جانوری وحشی میشود و دیگر نمیتواند رفتار پارسایی داشته باشد.
هوش مصنوعی: عدالت پادشاه، نگهبان کشورش است و بخشش او، قدرت و قوت دولت را شکل میدهد.
هوش مصنوعی: عدالت بدون بخشش، مانند درختی است که ثمرهای ندارد و بخشش بدون عدالت، پای انسان را قطع میکند.
هوش مصنوعی: هر زبانی که در آن نام و یاد پادشاه و عظمت او انجمن باشد، انگار که میوهٔ پادشاهی همچون ماه درخشان و زیباست.
هوش مصنوعی: به خاطر ارزش و زیبایی آن سرزمین، غزنین به جایی پرآوازه تبدیل شده که یاد و نشانههای بزرگی از آنجا باقی مانده است. زیبایی و نیکویی آن همچنان در دلها و یادها جاری است.
هوش مصنوعی: وقتی که او به مقام رهبری و هدایت رسید، جهان نیز تحت سلطه و مدیریت او قرار گرفت، مانند اینکه دل و جان او در یک پنهانخانه قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: در دل و جان او، به دنبال جلال و زیبایی گلهایش است.
هوش مصنوعی: در این بیت به ثبت شده و محفوظ بودن جملات و حقایق اشاره شده است. همچنین به این نکته اشاره میشود که این بیت، نشانه و آثاری از آن لوح محفوظ را نمایان میسازد. در واقع، این شعر نشاندهندهٔ اهمیت و جاودانگی کلمات و معانی است که در آن گنجانده شدهاند.
هوش مصنوعی: شاه برای مستان و عاشقان، دل گشاده و فراخ دارد، اما دستانش به اندازهای کوچک و محدود است که نمیتواند به همهچیز برسد.
هوش مصنوعی: وقتی که از او عدل و بیغمی وجود نداشته باشد، چه فایدهای دارد که او سلطان باشد اگر انسانیت ندارد؟
هوش مصنوعی: زمانی که عدل و انصاف برقرار شود، حتی موجود خطرناکی مانند گرگ نیز میتواند از گوسفند یاد بگیرد و رفتار فاتحانهاش را تغییر دهد.
هوش مصنوعی: زمانی که دیدی پر از قدرت و ظلم بشود، باز هم همان چشم شیر برای انداختن ترس به گورستان کورها عمل خواهد کرد.
هوش مصنوعی: خداوند از بندهاش میخواهد که راستی و صداقت را طلب کند تا به این وسیله به نعمت و موفقیت واقعی دست یابد.
هوش مصنوعی: پادشاهی که عدالت و راستی را رعایت نکند، فقط زمین کشاورزی خواهد بود اما محصولی برداشت نخواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی این فرمانروای عادل در میدان نبرد حاضر شد، شمشیرش را به رنگ سبز درآورد، به نشانه قدرت و شکوه.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که به خاطر مقام و موقعیتش، آن کسی که خطبه میخواند، شایستگی و ارزش بالاتری دارد و از احترام خاصی برخوردار است. حتی اگر در ظاهر شبیه به یک حیوان به نظر بیاید، اما به خاطر کلام و سخنانی که میگوید، به روح و جان انسانها تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: دیو ستنبه با چشمان تابناک و درخشانش مانند شهاب، کسی را به قتل میرساند.
هوش مصنوعی: زمانی که دام دشمنان گشوده میشود، آنها از وحشت و ترس در بند میمانند.
هوش مصنوعی: به دنبال جلب بخشش و مقام خود، طواف و چرخشهای سرنوشت را آغاز کرد.
هوش مصنوعی: برای پادشاهان و ثروتمندان، جایی در دل زیبایی و تجملات وجود دارد که باعث جلب توجه آنها شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر بوسههای پادشاهان، او به حالت افتاده و خاکی در آمده است؛ مانند هلالی که در برابر درگاه او شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: ابر و دریا تحت فرمان دستهای او هستند و همیشه با یکدیگر متحد و هماهنگند.
هوش مصنوعی: دریایی که درویش دارد، بخشش او بیشتر از دریا و کان است.
هوش مصنوعی: در پی رسیدن به عالیترین مقام و شکوه، و همچنین در جستجوی زیبایی ظاهری و باطنی.
هوش مصنوعی: خورشید به عنوان بوسهای بر زمین، در مسیر او درخشان است و خاکی که در زیر آسمان قرار دارد، از درگاه او نور میگیرد.
هوش مصنوعی: چرخ نخستین نماد زمین و پایان آن، روح و جان باطن، و نشانههای ظاهری او را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: به دنبال مقام و جایگاهش هستم و خوب و بد آن را در نظر میگیرم.
هوش مصنوعی: زمانی که سلطنت و قدرت به پایان برسد، سرنوشت و تقدیر حاکم را تغییر خواهد داد و او از جایگاهش برکنار خواهد شد.
هوش مصنوعی: تلاش او مانند قدرت دلیران است و سهمش از پوزبند شیران به دست آمده است.
هوش مصنوعی: در اشتباهات خود دیر به فکر اصلاح باش و به راحتی از آنها عبور کن، اما در کمک به دیگران با جدیت و محبت عمل کن و در کنترل و محدودیتها نرم و بیرحم نباش.
هوش مصنوعی: جایگاه او خانهای زیباست و ذهنش تحت تأثیر نقدهای هم دلسوز و هم بدخواه قرار دارد.
هوش مصنوعی: همراهی عزم او سبب استواری تفکر او و باعث استحکام جایگاه او میشود.
هوش مصنوعی: گوش ناشنوا به صداهای تیغ و قلم گوش میسپرد.
هوش مصنوعی: تمام جهان تحت تاثیر او قرار گرفته و همه موجودات به خاطر generosity او زنده و شاداب میشوند.
هوش مصنوعی: باغ فکر مانند گلستانی است که در دوران جوانی، تدبیر و برنامهریزیهایش مانند شکوفههایی تازه و زیبا به نظر میرسند. در واقع، دوران جوانی زمان شکوفایی و درخشش عقل و تدبیر است.
هوش مصنوعی: خورشید از زیبایی او شرمنده است و زردی چهرهاش نشاندهندهی رنج و درد دل اوست.
هوش مصنوعی: آنها به موقعیتهایی که در آنجا سالها تلاش کرده و پیشرفت کردهاند، توجه نکردند و نمیتوانند بزرگی و قدرت آن را درک کنند.
هوش مصنوعی: وقتی لبخند بر لبان او نشسته، تمام زندگیاش به زیبایی و شگفتی تغییر کرده است.
هوش مصنوعی: فرمانروایی که در بالای منبر با صدای بلند سخن میگوید، ظلم را از طریق سه طلاق به پایان رساند.
هوش مصنوعی: این وضعیتی است که کسی به خاطر آن تلاش و خدمت میکند و در واقع به خاطر این عظمت و مقام، فرد حاضر به فداکاری است.
هوش مصنوعی: چه زیباست آن زیبایی که در این زمان میدرخشد! چه خوش آمدید آن آسمان که قهرمان فتح و پیروزی است!
هوش مصنوعی: بهویژه زمانی که در میدان نبرد باشد، پایش بر اوج و بلندی قاف قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: در زیر ران، تیزی و برندگی تیغ و خنجر را احساس کن، و در کوشیدن پیکان، تیری تیز و دقیق را نظاره کن.
هوش مصنوعی: میتوان از پشت او تیر شکار کرد، زیرا با یک ضربه میتوان همه شکارها را به سمت خود جلب کرد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در اینجا به یک تصویر زیبا اشاره شده است. مانند صبح که به تدریج از تاریکی شب خارج میشود و روز روشن میشود، دست و پای او نیز در حال حرکت و فعالیت است. این حرکت در زمان بهار و زمانی که روز به آرامی فرا میرسد، زیبایی خاصی دارد. به طور کلی، این تصویر به تازگی و زندگی جدید اشاره میکند که در پی گذر از شب تار و ورود به روز روشن و بهار به وجود میآید.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وسیلهای که او بر آن سواری میکند، دارای ویژگیهای خاصی است و به نوعی تحت تأثیر و کنترل آسمان و سرنوشت قرار دارد، به طوری که بر سر او مشکلات و سختیها (نماد خاک) سرازیر میشود. به عبارتی، او در مسیری قرار دارد که خارج از کنترلش است و بر دوش او بار مشکلات و چالشها سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: بادپایی که از آهن ساخته شده، به طور شگفتانگیزی به اوج خود میرسد و قدرتش را به نمایش میگذارد، به طوری که سران را به چالش میکشد و در عین حال بر روی پای خود و دمش تمرکز دارد.
هوش مصنوعی: دشمن و دوست را مانند روزهای خوب و بد بشناس و تفاوت آنها را مانند گرد و رعد تشخیص بده.
هوش مصنوعی: اگرچه کشتی در آب حرکت میکند، اما نیروی حرکت این کشتی به اندازهای است که شبیه به قدرت یک اسب است که از روی زمین عبور میکند.
هوش مصنوعی: کشتی از آب ساخته شده است و فرش او مثل اسب میباشد. این کشتی در واقع همان کشتیران است که در دریا حرکت میکند.
هوش مصنوعی: به آن کسی که از اوج به پایین میآید، میتوان گفت مانند مقدار و ارزش است که به سمت پایین میافتد؛ همچنین از پایین به بالا رفتن، شبیه شعلهای است که به سوی آسمان صعود میکند.
هوش مصنوعی: سم اسب، همچون سهمی که کشتیدار دارد، کوه را با زمین هموار میکند.
هوش مصنوعی: پای او مثل دست مرگ است، به طوری که هیچکس نمیتواند از آن فرار کند.
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و دلنشین او باعث میشود که چشمهای ناپسند از دور بمانند و به آن نگاه نکنند.
هوش مصنوعی: اگر پر و زیبایی پرندهای مانند همای (پرندهای افسانهای) باشد، اما او قادر به پرواز نباشد و فقط با دست و پا حرکت کند، زیباییاش بیفایده خواهد بود.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، مبارزانی بودند که با وجود پشت به سپر و خنجری در دست، آماده جنگ بودند.
هوش مصنوعی: گاهی دنیا به انسان اجازه میدهد تا بر مشکلات غلبه کند و در شرایط سخت، به موفقیتهایی دست یابد که میتواند هرچند ناچیز به نظر برسد، اما ارزش زیادی دارد.
هوش مصنوعی: سر او به سمت آسمان است و خوشحال است، و دم او به سمت زمین است و آزاد است.
هوش مصنوعی: زمانی که پشت بادکنک به سمت آسمان میرود، مانند این است که رو به صدفیست.
هوش مصنوعی: تخت سلطنت و جایگاه پادشاهی تو، مانند کوهی است که از آن پولهای ناچیز (پشیزه) به دست میآید.
هوش مصنوعی: شاید در زمان حمله، سایهاش بر تو تسلط دارد و بر تو پیشی میگیرد.
هوش مصنوعی: جویای پیامدهای چابکی او در دنیای کارگزاران آسمانی هستم که به حیرت افتادهاند.
هوش مصنوعی: انسانهایی که به سمت پایین حرکت میکنند، مانند رمالهایی که با ندانمکاری در کام مشکلات فرو میروند. اما آنهایی که در مسیر بالا هستند، به مانند خیالاتی که به سوی آرزوها پرواز میکنند، تلاش میکنند.
هوش مصنوعی: چشم دل نمیتواند زیباییهای درون را ببیند، و اگر کسی هم بخواهد در آنجا درخواست کند، به او دسترسی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: به سوی آن دریا برو که مانند کشتی در امواج حرکت میکند و سفر به کهکشان را با دو قطره آب آغاز کن.
هوش مصنوعی: من دیدهام که افرادی که تنها به دنبال منفعت و سود هستند، همیشه در این مسیر باقی میمانند و هیچگاه از آن منحرف نمیشوند.
هوش مصنوعی: مرکبی که مانند چرخ میچرخد، گویی برای شهریار طراحی شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بیامد بوعده بر سامند
آن کنیزک سبک زبام بلند
برسن سوی او فرود آمد
گفتی از جنبشش درود آمد
جان سامند را بلوس گرفت
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
نیست سیماب و آب و هست درو
صفوت آب و گونه سیماب
نه سطرلاب و خوبی و زشتی
[...]
ثقة الملک خاص و خازن شاه
خواجه طاهر علیک عین الله
به قدوم عزیز لوهاور
مصر کرد و ز مصر بیش به جاه
نور او نور یوسف چاهی است
[...]
ابتدای سخن به نام خداست
آنکه بیمثل و شبه و بیهمتاست
خالق الخلق و باعث الاموات
عالم الغیب سامع الاصوات
ذات بیچونش را بدایت نیست
[...]
الترصیع مع التجنیس
تجنیس تام
تجنیس تاقص
تجنیس الزاید و المزید
تجنیس المرکب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.