گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰

 

چو چشم مست تو می پرستم

چو دُرج لعل تو نیست هستم

بیار ساقی شراب باقی

که همچو چشم تو نیمه مستم

نه خرقه پوشم که باده نوشم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲

 

شمع بنشت زباد سحری خیز ندیم

که ز فردوس نشان می دهد انفاس نسیم

گر نباشد گل رخسار تو در باغ بهشت

اهل دلرا نکشد میل بجنّات نعیم

برو ای خواجو که صبرم بدوا فرمائی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

می درم جامه و از مدعیان می پوشم

می خورم جامی و زهری بگمان می نوشم

من چو از باده گلرنگ سیه روی شدم

چه غم از موعظه ی زاهد ازرق پوشم

هر که از مستی و دیوانگیم نهی کند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵

 

خرّم آن روز که از خطّهٔ کرمان بروم

دل و جان داده ز دست از پی جانان بروم

با چنین درد ندانم که چه درمان سازم

مگر این کز پی آن مایهٔ درمان بروم

من که در مصر چو یعقوب عزیزم دارند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۶

 

ای نسیم سحری بوی بهارم برسان

شکری از لب شیرین نگارم برسان

حلقه ی زلف دلارام من از هم بگشای

شمسه ئی زان گره غالیه بارم برسان

تار آن سلسله ی مشک فشان بر هم زن

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹

 

جان بده یا دگر اندیشه ی جانانه مکن

دام را بنگر ازین پس طلب دانه مکن

بسته ئی با می و پیمانه ز مستی پیمان

ترک پیمان کن و جان در سر پیمانه مکن

حرمت خویش نگهدار و مکن قصد حرم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴

 

ای سر زلف تو لیلی و جهانی مجنون

عالمی بر شکن زلف سیاهت مفتون

خسروان شکّر شیرین سخنت را فرهاد

عاقلان طره ی لیلی صفتت را مجنون

خال زنگیت سیاهیست بغایت مقبل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۲

 

ای روانم بلب لعل تو آورده پناه

دلم از مهر تو آتش زده در خرمن ماه

از سر کوی تو هرگه که کنم عزم رحیل

خون چشمم بدود گرم و بگیرد سر راه

چون قلم قصّه ی سودای تو آرد بزبان

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۴

 

ای سر زلف ترا پیشه سمن فرسائی

وی لب لعل تر ای عادت روح افزائی

رقم از غالیه بر صفحه ی دیباچه زنی

مشک تاتار چرا بر گل سوری سائی

لعل در پوش گهرپاش ترا لؤلؤی تر

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰

 

ای دلم ز زلف سیهت زنّاری

نافه ی مشک تتار از سر زلفت تاری

خط مشکین تو از غالیه بر صفحه ی ماه

گرد آن نقطه ی موهوم کشد پرگاری

بر گل عارضت آن خال سیاه افتادست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۷

 

دلکم برد بغارت ز برم دلبرکی

سر فرو کرده پری پیکرک از منظرکی

نرگس هندوک مستک او جادوکی

سنبل زنگیک پستک او کافرکی

بختکم شورک از آن زلفک شورانگیزک

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۲

 

خودپرستی مکن ار زان که خدا می‌طلبی

در فنا محو شو ار ملک بقا می‌طلبی

خبر از درد نداری و دوا می‌جویی

اثر از رنج ندیدی و شفا می‌طلبی

ساکن دیری و از کعبه نشان می‌پرسی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۳

 

ای که بر دیدهٔ صاحب‌نظران می گذری

پرده بردار که تا خلق ببینند پری

می‌روی فارغ و خلقی نگران از پس و پیش

تا تو یک ره ز سر لطف در ایشان نگری

همه شب منتظر موکب صبحم که مرا

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۶

 

ترک صورت کن اگر عالم معنی طلبی

کوس عزلت زن اگر ملکت کسری طلبی

سر خود پیش نه ار پای درین راه نهی

غرق این بحر شو ار درّ تمنّی طلبی

گر نه ماری بچه معنی نروی از سر گنج

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴

 

پرده ابر سیاه از مه تابان بگشای

روز را از شکن طره ی شبگون بنمای

کاکل مشک فشان بر مه شب پوش مپوش

سنبل غالیه سا بر گل خودروی مسای

سپه شام بدان هندوی مشکین بشکن

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۵

 

از برای دلم ای مطربه ی پرده سرای

چنگ بر ساز کن و خوش بزن و خوش بسرای

از حریفان صبوحی بجز از مردم چشم

کس نگیرد بمئی دست من بی سر و پای

چنگ اگر زانک ز بی همنفسی می نالد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷

 

در دلم بود کزین پس ندهم دل به کسی

چه کنم باز گرفتار شدم در هوسی

نفس صبح فروبندد از آه سحرم

گر شبی بر سر کوی تو بر آرم نفسی

به جهانی شدم از دمدمه کوس رحیل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱

 

شاید آن زلف شکن برشکن ار می‌شکنی

دل ما را مشکن بیش به پیمان‌شکنی

کار زلف سیه ار سر ز خطت برگیرد

چشم بَر هم نزنی تا همه بَر هم نزنی

گرچه سر بر خط هندوی تو دارد دایم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۱۵ - وله

 

صدف دُرِّ معانی دُر دریای علوم

بلبل باغ فصاحت گل بستان سخن

ایکه هنگام سخن جان جهان زنده بتست

سخنت تحفه ی جانست و توئی جان سخن

چو شکر می شکند نرخ شکر می شکند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۵ - فی الاستیهاب

 

ای ز تعظیم و تفاخر زده فرّاش ازل

چار طاقت ز شرف بر زبر هفت اورنگ

زر مرادست و گرنی چه گشاید ز برات

کاغذ از آب برون آید و سیم از دل سنگ

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۱۲