ای نسیم سحری بوی بهارم برسان
شکری از لب شیرین نگارم برسان
حلقه ی زلف دلارام من از هم بگشای
شمسه ئی زان گره غالیه بارم برسان
تار آن سلسله ی مشک فشان بر هم زن
بوئی از نافه ی آهوی تتارم برسان
گرت افتد بدواخانه ی وصلش گذری
مرهمی بهر دل ریش فگارم برسان
دم بدم تا کنمش بر ورق دیده سواد
نسخه ئی زان خط مشکین غبارم برسان
تا دهم بوسه و بر بازوی ایمان بندم
رقعه ئی از خط آن لاله عذارم برسان
پیش از آن کز من دلخسته نماند دیار
مژده ئی از ره یاری بدیارم برسان
چون بدان بقعه رسی رقعه ی من در نظر آر
نام من محو کن و نامه بیارم برسان
گر بخمخانه ی آن مغبچه ات راه بُود
سر خُم برکن و داروی خمارم برسان
دارد آن موی میان از من بیچاره کنار
یا رب آنموی میان را بکنارم برسان
دل خواجو شد و برخاک درش کرد قرار
خبری زاندل بی صبر و قرارم برسان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.