گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - توصیف ربیع و مدح وزیر عاد جلال الدین

 

باز طفلان چمن را حله می بافد صبا

نو عروسان طبیعت یافتند از نم نما

نقشبندان ربیعی خامه ها برداشتند

می نگارند از ریاحین هر یکی نقشی جدا

یوسف گل برقع از پیش دو عارض بر گرفت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در تهنیت بازگشت رکن الدین صاعد از حج

 

ای زده لبیک شوق از غایت صدق و صفا

بسته احرام وفا در عالم خوف ورجا

ای زنقص نقض فارغ حکم تو گاه نفاذ

وی زننک فسخ ایمن عزم تو وقت مضا

ای چو ابراهیم آزر کرده فرزندی فدی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در توصیف بهر و مدح رکن الدین صاعد

 

تا صبا در نقشبندی خامه در عنبر زدست

صد هزاران لعبت از جیب زمین سر بر زدست

ماه منجوق گل اینک کرد از گلبن طلوع

شاه چیر لاله اینک نوبتی بردر ز دست

خاک چون طوطی خوش جامه سراندر سر نهاد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در مدح صدر منصور خواجه قوام الدین

 

باد عنبر بیز بین کز روضه حور آمدست

این گوهر باش بین کز چشمه نور آمدست

از نسیم آن هوا پر مشک و عنبر شداست

وز سر شک این جهان پر در منثور آمدست

از شکوفه شاخ چون موسی ید بیضا نمود

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح عزالاسلام معین الدین

 

عشقبازی دیگرم در تحت فرمان یافتست

جان بشکلی دیگرم درد ست جانان یافتست

هر کجا عشق آمد انجا چاره هم بیچار گیست

زانکه درد عشق هم از درد درمان یافتست

گر سری درباخت سر از عشق تاجی بر نهاد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح اقصی القضاه رکن الدین صاعد

 

روی یارم ز آفتاب اکنون نکوتر می‌شود

تا به گرد ماه از مشک چنبر می‌شود

مرکز شمشاد او از لعل و یاقوت آمده‌ست

پر او ز دیبای او از مشک و عنبر می‌شود

خانه دل از رخ خوبش شود روشن همی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در مدح ارسلان بن طغرل

 

روی او تشویر ماه آسمانی می‌دهد

قد او تعلیم سرو بوستانی می‌دهد

هندوی زلفش گر رقص ورد س طرفه نیست

تا ز جام لعل آن لب دو ستکانی می‌دهد

آتش رویت چرا داری دریغ از آن کسی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - گویا مدح مجیرالدین بیلقانی باشد بعد از ذم

 

ایکه موج سینه تو غوطه دریا دهد

پرتو طبعت فروغ عالم بالا دهد

گر ضمیر غیب گوی تو براندازد تتق

بسکه تشویر عروس کلبه خضر ادهد

ورزمنشور بیانت نقطه خواند فلک

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - در شکایت از روزگار و مرثیت

 

هیچ رنگ عافیت در حیَز عالم نماند

هیچ بوی خوشدلی با گوهر آدم نماند

از براین خاک توده یکتنِ آسوده نیست

زیر این سقف مقرنس یک دل خرم نماند

جر نحو ست نیست قسم ما زدوران فلک

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در نکوهش دنیا

 

الحذار ای غافلان زین وحشت آباد الحذار

الفرار ای عاقلان زین دیو مردم الفرار

ای عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول

زین هواهای عفن وین آبهای ناگوار

عرصه‌ای نادلگشا و بقعه‌ای نادلپذیر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - من غرر قصائده فی الحکمه و الموعظه و لله دره

 

الرحیل ای خفتگان کاینک صدای نفخ صور

رخت بر بندید ازین منزلگه دارالغرور

تا کی این از سر گرفتن سیر افلاک و نجوم

چند از ین بز هم گرفتن دور ایام و شهور

هین که موقوف توأند ارواح جمع انبیا

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۵ - در مدح اقضی القضاه رکن الدین

 

خیز و بلبل بین و آن شادی بر گل کردنش

خیز و گل بین وان تبسم پیش بلبل کردنش

گر غرض گل بود را گل اینک در برش

پس ز بهر چیست این آشوب و غلغل کردنش

خاکرابین وان گرو بارنک سوسن بستنش

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶ - قصیده

 

ای ترا گاه کرم با هر کسی صد اصطناع

وی ترا وقت بیان در سخن در هر سخن صد اختراع

حجت قدر تو چون اعیان حسی بیخلاف

منصب صدر تو چون برهان عقلی بی نزاع

خامه ات را هست از اوراق گردون ترجمان

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - در تحمید باری و نعت پیغمبر

 

هر نفس کان نز پی یاد جلال ذوالجلال

در جهان جان بر آری آن وبالست آن وبال

هان بتوحید خدای و نعت پیغمبر گرای

تا شود کفارت آن ترهات خط و خال

قادری کز قدرتش خالی نباشد هیچ چیز

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - قطعه

 

من ز جمع شاعران باری کیم

من ز لاف دانش و دعوی کیم

من ز نثر پاک چون نثره چه ام

من ز نظم شعر چون شعری کیم

هر زمان گویم که شعر من چنین

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - درمدح امام اجل معین الدین

 

ای دو یت و مسند تو دین و دولت را نظام

وی بکلک و خاتم تو شرع و ملت را قوام

ای شده حکم تو مطلق درد ماء و در فروج

وی شده امر تو نافذ در حلال و در حرام

جز بحکم تو نتابد شعله آیینه رنگ

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۹ - در مدح امام العالم اقضی القضاه رکن الدین

 

ای گذشته پایه قدرت زهفتم آسمان

وی رسیده صیت انصافت باقطار جهان

صدر عالم رکندین اقضی القضاة شرق و غرب

کز وجود تست تازه عدل را جان و روان

سورت جود بنانت آیتی از فیض حق

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح خواجه رکن الدین صاعد

 

ای نهاده گوشه مسند بر اوج آسمان

وی گذشته پایه جاهت ز اطلاق مکان

ای طنین کوس فتح تو در اطراف زمین

وی صدای صیت عدل تو در اقطار جهان

صدر عالم کندین اقضی القضاة شرق و غرب

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - قصیده

 

ای ردای شب نقاب صبح صادق ساخته

وی ز سنبل پرده گرد شقایق ساخته

زُلفت از دیبا بضاعتهای زیبا بافته

لعلت از شکر حلاوتهای فایق ساخته

کوکب اشک من از دامن مغارب یافته

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۷ - در وصف قاضی القضاة رکن الدین

 

ای غم تو چون سویدا جای در دل یافته

وی خیالت چون سوادا زدیده منزل یافته

نیست طرفه گر بود چشم و دلم جای تو زانک

هست ماه از طرف و قلب اسم منازل یافته

عارض چون شیر تو از زلف چونزنجیر تو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۲