گنجور

عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴

 

دوش عقلم هوس وصل تو شیدا می‌کرد

دلم آتشکده و دیده چو دریا می‌کرد

نقش رخسار تو پیرامن چشمم می‌گشت

صبر و هوش من دل‌سوخته یغما می‌کرد

شعلهٔ شوق تو هر لحظه درونم می‌سوخت

[...]

عبید زاکانی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳

 

سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد

وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد

گوهری کز صدفِ کون و مکان بیرون است

طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد

مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش

[...]

حافظ
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

دوش در حلقه زلف تو دلم جا می‌کرد

هردم از هر شکن آن گرهی وامی‌کرد

هر گره را که از آن حلقه گشادی می‌داد

پرتو دیگر از آن روی تماشا می‌کرد

چشمش از نور جمال تو جلایی می‌یافت

[...]

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳ - تتبع خواجه

 

دل اگر میل سوی ساغر صهبا می‌کرد

بهر عکس رخ آن ساقی زیبا می‌کرد

آن چه روی است که چون عکس به می می‌انداخت

عکس خورشید در آب خضر افشا می‌کرد

همچو می مست و چو آن عکس همی‌شد بی‌خود

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳

 

در چمن دوش صبا بوی تو سودا می‌کرد

گل به کف داشت زر و غنچه گره وامی‌کرد

سرو قد تو ز بیرون چو خرامان بگذشت

چمن از رخنهٔ دیوار تماشا می‌کرد

نتوان کام به زور از لب معشوق گرفت

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶۳

 

آن که منع من مخمور ز صهبا می‌کرد

لب میگون ترا کاش تماشا می‌کرد

عشق در کف ز دل سوخته خاکستر داشت

حسن آن روز که آیینه مصفا می‌کرد

دل پرخونم اگر آبله بیرون می‌داد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶۴

 

از دو عالم دل اگر رو به سویدا می‌کرد

سیر پرگار درین نقطه تماشا می‌کرد

ساده‌لوحی که به دنبال دوا می‌گردد

کاش دریوزه درد از در دل‌ها می‌کرد

بر چراغ نفسش دست حمایت می‌شد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶۵

 

بی‌تو گر شاخ گلی دیده تماشا می‌کرد

مشق نظاره آن قامت رعنا می‌کرد

دل صد پاره ما دفتر اگر وا می‌کرد

آتش لاله چه با دامن صحرا می‌کرد

وصل جاوید حجاب نظر آگاهی است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶۶

 

حسن آن روز که آیینه مصفا می‌کرد

عشق در پرده زنگار تماشا می‌کرد

از نفس سوختگی خال لب ساحل شد

گوهر ما که تلاش دل دریا می‌کرد

شوق هر چاک که در پرده دل می‌افکند

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶۷

 

در چمن جلوه‌گر آن قامت رعنا می‌کرد

ناله فاخته را سرو دو بالا می‌کرد

گر نمی‌بود تماشای غزالان مانع

گرد ما را که درین بادیه پیدا می‌کرد؟

در نظر داشت تماشای خط سبز ترا

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۸۴

 

مرا ز خویش کی آن غنچه لب جدا می کرد؟

به حرف و صوت اگر شوقم اکتفا می کرد

اگر به دیده من یار خویش را می دید

به روزگار من خسته دل چها می کرد

نخست طاقت دیدار کاش می بخشید

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸

 

یاد باد آنکه اثر در دل شیدا می‌کرد

آن نصیحت که مرا واعظ و ملا می‌کرد

یاد باد آنکه مرا بود دل دانایی

عالمی کسب خرد زان دل دانا می‌کرد

اختیار از کف من برد کنون معشوقی

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹

 

یاد آن روز که از زلف گره وا می‌کرد

دو جهان بستهٔ آن جعد چلیپا می‌کرد

نظری سوی من خسته نهان می‌افکند

نگه حسرتم از دور تماشا می‌کرد

تیر مژگان به دم می‌زد و جانم به دعا

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

سال‏‌ها دل طلب وصل تو از ما می‏‌کرد

به دعا دست برآورده خدایا می‌‏کرد

گر که بودم بر او یافتمی راه سخن

تا کی اسرار نهان جمله هویدا می‏‌کرد

هاتفی گفت اگر قابل آن می‏‌بودی

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

سال‏‌ها دل طلب وصل تو از ما می‏‌کرد

به دعا دست برآورده خدایا می‌‏کرد

گر که بودم بر او یافتمی راه سخن

تا کی اسرار نهان جمله هویدا می‏‌کرد

هاتفی گفت اگر قابل آن می‏‌بودی

[...]

فیض کاشانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۹۷

 

با چمن دوش به شوخی چه اداها می‌کرد

غنچه را باد سحر بند قبا وامی‌کرد

شوخی دختر رز دیدهٔ معنی‌بینم

در پس پردهٔ رنگ تو تماشا می‌کرد

همچو بوی گلم از ضعف ز جا برمی‌داشت

[...]

جویای تبریزی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

سالها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود

طلب از گم شدگان لبِ دریا می‌کرد

فیضِ روح القدس ار باز مدد فرماید

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش سوم » بخش ۱۱ - در مرثیه حضرت شاهزاده علی اکبر

 

یکی به سر زد وا فغان و وا اخا میکرد

یکی لباس صبوری به تن قبا می کرد

بلند اقبال
 
 
۱
۲
sunny dark_mode