با چمن دوش به شوخی چه اداها میکرد
غنچه را باد سحر بند قبا وامیکرد
شوخی دختر رز دیدهٔ معنیبینم
در پس پردهٔ رنگ تو تماشا میکرد
همچو بوی گلم از ضعف ز جا برمیداشت
گر نسیمی ز چمن روی به صحرا میکرد
پیش از آن دم که شود مصرع قدش موزون
کسب معنی دلم از عالم بالا میکرد
طعن من بر لب شیرین تو بیکار نبود
اینقدر هست که راه سخنی وامیکرد
دل به مستی ز لبش کام خود امشب بگرفت
مطلبی شوختر ای کاش تمنا میکرد
پیش از آن دم که فروچیده شود این دکان
دل سودازده با زلف تو سودا میکرد
شبنمی را که کف مهر ز گلشن پیچید
تکمهٔ پیرهن غنچهٔ گل وامیکرد
کافرم هرگز اگر موج به دریا کرده است
آنچه دور از تو تپش با دل جویا میکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و هوای عاشقانه و زیباییهای طبیعت میپردازد. شاعر با زبانی شاعرانه و تصاویری زیبا از گلها و باد سحر، احساسات خود را در ارتباط با محبوب یا معشوقهاش بیان میکند. او به شوخی و لطافت موجود در روابط عاشقانه اشاره کرده و از جذابیتهای ظاهری و باطنی معشوق سخن میگوید. همچنین به تمایل به پیوند عمیقتری اشاره میکند، در حالی که نگاهی به زیبایی و لطافتهای طبیعی نیز دارد.
هوش مصنوعی: در شب گذشته، چمن با باد صبحگاهی به شوخی بازی میکرد و غنچه را به آرامی از خواب بیدار میکرد.
هوش مصنوعی: دختر گلی را که میدیدم، در حالیکه به عمق معنای آن نگاه میکرد، در پس پردهای از رنگ تو در حال تماشا بود.
هوش مصنوعی: اگر نسیمی از باغ به صحرا میوزید، بوی گل من را به علت ضعف و ناتوانی از جا برمیداشت.
هوش مصنوعی: قبل از آنکه صدایش به گوش برسد و کلامش به نظم درآید، من از عالم بالا برای دل خودم معنا و مفهوم میگرفتم.
هوش مصنوعی: نقد و طعنه من به زیبایی و شیرینی کلام تو بیدلیل نیست؛ چقدر زیاد است که میتواند راهی برای بیان موضوعی پیدا کند.
هوش مصنوعی: امشب دل عاشق با لبهای او به حالت مستی چیزی را چشید و ای کاش که او با یک درخواست بازیگوشانه، محبتش را بیشتر نشان میداد.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه این دکان دل که پر از آرزوهاست بسته شود، من در خیالاتم با زلفهای تو دست به معامله زدم.
هوش مصنوعی: شبنمهایی که در باغ بر روی گلها نشستهاند، مانند دکمههای پیراهن غنچههای گلی که در حال باز شدن هستند، جلوه میکنند.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم کافر باشم، حتی اگر امواج دریا را به سوی خود بکشانند، چرا که آنچه از دل بیتاب من دور از تو بود، در جستجوی تو بوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش عقلم هوس وصل تو شیدا میکرد
دلم آتشکده و دیده چو دریا میکرد
نقش رخسار تو پیرامن چشمم میگشت
صبر و هوش من دلسوخته یغما میکرد
شعلهٔ شوق تو هر لحظه درونم میسوخت
[...]
سالها دل طلبِ جامِ جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا میکرد
گوهری کز صدفِ کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد
مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش
[...]
دوش در حلقه زلف تو دلم جا میکرد
هردم از هر شکن آن گرهی وامیکرد
هر گره را که از آن حلقه گشادی میداد
پرتو دیگر از آن روی تماشا میکرد
چشمش از نور جمال تو جلایی مییافت
[...]
دل اگر میل سوی ساغر صهبا میکرد
بهر عکس رخ آن ساقی زیبا میکرد
آن چه روی است که چون عکس به می میانداخت
عکس خورشید در آب خضر افشا میکرد
همچو می مست و چو آن عکس همیشد بیخود
[...]
آن که منع من مخمور ز صهبا میکرد
لب میگون ترا کاش تماشا میکرد
عشق در کف ز دل سوخته خاکستر داشت
حسن آن روز که آیینه مصفا میکرد
دل پرخونم اگر آبله بیرون میداد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.