گنجور

 
جویای تبریزی

با چمن دوش به شوخی چه اداها می‌کرد

غنچه را باد سحر بند قبا وامی‌کرد

شوخی دختر رز دیدهٔ معنی‌بینم

در پس پردهٔ رنگ تو تماشا می‌کرد

همچو بوی گلم از ضعف ز جا برمی‌داشت

گر نسیمی ز چمن روی به صحرا می‌کرد

پیش از آن دم که شود مصرع قدش موزون

کسب معنی دلم از عالم بالا می‌کرد

طعن من بر لب شیرین تو بیکار نبود

اینقدر هست که راه سخنی وامی‌کرد

دل به مستی ز لبش کام خود امشب بگرفت

مطلبی شوخ‌تر ای کاش تمنا می‌کرد

پیش از آن دم که فروچیده شود این دکان

دل سودازده با زلف تو سودا می‌کرد

شبنمی را که کف مهر ز گلشن پیچید

تکمهٔ پیرهن غنچهٔ گل وامی‌کرد

کافرم هرگز اگر موج به دریا کرده است

آنچه دور از تو تپش با دل جویا می‌کرد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عبید زاکانی

دوش عقلم هوس وصل تو شیدا می‌کرد

دلم آتشکده و دیده چو دریا می‌کرد

نقش رخسار تو پیرامن چشمم می‌گشت

صبر و هوش من دل‌سوخته یغما می‌کرد

شعلهٔ شوق تو هر لحظه درونم می‌سوخت

[...]

حافظ

سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد

وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد

گوهری کز صدفِ کون و مکان بیرون است

طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد

مشکلِ خویش بَرِ پیرِ مُغان بُردم دوش

[...]

جامی

دوش در حلقه زلف تو دلم جا می‌کرد

هردم از هر شکن آن گرهی وامی‌کرد

هر گره را که از آن حلقه گشادی می‌داد

پرتو دیگر از آن روی تماشا می‌کرد

چشمش از نور جمال تو جلایی می‌یافت

[...]

امیرعلیشیر نوایی

دل اگر میل سوی ساغر صهبا می‌کرد

بهر عکس رخ آن ساقی زیبا می‌کرد

آن چه روی است که چون عکس به می می‌انداخت

عکس خورشید در آب خضر افشا می‌کرد

همچو می مست و چو آن عکس همی‌شد بی‌خود

[...]

صائب تبریزی

آن که منع من مخمور ز صهبا می‌کرد

لب میگون ترا کاش تماشا می‌کرد

عشق در کف ز دل سوخته خاکستر داشت

حسن آن روز که آیینه مصفا می‌کرد

دل پرخونم اگر آبله بیرون می‌داد

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه