گنجور

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۸ - دادن پدر لیلی را به ابن‌سلام

 

وز هر طرفی نسیم کویش

می‌داد خبر ز لطف بویش

نظامی
 

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۸ - دیدن مادر مجنون را

 

گه شست به آب دیده رویش

گه کرد به شانه جعدِ مویش

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۲ - لشکر کشیدن خاقان چین به جنگ بهرام‌گور

 

داد چندان زر از خزانهٔ خویش

که به گیتی نماند کس درویش

نظامی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۵ - شکایت کردن هفت مظلوم

 

تا بدان جرم از جنایت خویش

باغ را بستد از من درویش

نظامی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۴

 

هر روز که جلوه می‌کند رویش

بر می‌خیزد قیامت ز کویش

می‌نتوان دید روی او لیکن

می‌بتوان دید روی در رویش

می‌نتوان یافت سوی او راهی

[...]

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود

 

دگر ره تازه شد گلنار رویش

ز سر در حلقه زد زنار مویش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دوم » (۱) حکایت آن زن که بر شهزاده عاشق شد

 

به پای کرّه در بندید مویش

بتازید اسپ تیز از چارسویش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۲) حکایت وزیر که پسر صاحب جمال داشت

 

پسر را فارغ و آزاد با خویش

خوشی بنشاند اندر پیش درویش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » جواب پدر

 

خدا را گردهٔ ندهی بدرویش

هوا را باز گیری صد ره از خویش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۳) مناظرۀ عیسی علیه السلام با دنیا

 

دو چشمش ازرق و چون قیر رویش

نجاست می‌دمید از چار سویش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش ششم » (۶) حکایت غلبۀ عشق مجنون بر لیلی

 

شدی چون زعفران آن رنگ رویش

سنان گشتی ز سر تا پای مویش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۲) مناجات موسی با حق تعالی ودر خواستن او یکی از اولیا

 

که تا روشن شود چشم برویش

که دل می‌سوزدم از آرزویش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۶) حکایت بهلول

 

بروی او بسی بود آرزویش

ولی هرگز ندیده بود رویش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱) حکایت اسکندر رومی با مرد فرزانه

 

نیارد خواند نه شاه و نه درویش

مرا از بندگان بندهٔ خویش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۲) حکایت محمد عیسی با دیوانه

 

بیک جَو چو نداری حکم بر خویش

که نتوانی جَوی دادن بدرویش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید

 

بآخر با وثاقش برد با خویش

که تا بنشست پیش پرده درویش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۵) حکایت آن جوان که زن صاحب جمال خواست و بمرد

 

چو القصّه بخاکش کرد شویش

بگِل بنهفت آن خورشید رویش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۶) حکایت پیر خالو سرخسی

 

خضر می‌شد بر آن پیرِ درویش

بره بر آن جوان را برد با خویش

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۴) حکایت اردشیر و موبد و پسر شاپور

 

بلرزید و برفت آن رنگ رویش

ازان زن درگمان افتاد شویش

عطار
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۵
sunny dark_mode