عطار » مظهرالعجایب » بخش ۲۴ - قصۀ جنگ خندق و کشته شدن عمرو بدست امیر کل امیر و شادمان شدن حضرت رسول(ص) و اصحاب از آن فتح کبیر
ز آنکه ترک لات و عزّی کردهای
ره بسوی دین احمد بردهای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۵ - قصه شیخ شقیق بلخی و هارون الرشید، و بیان نمودن ربقه امام معصوم موسی کاظم علیه السلام و منصور حلاج و تمثیل آنکه آشنا بیگانه را راه به آشنائی مینماید و بیگانه آشنا نمیشود
خود به این دنیا قناعت کردهای
آبروی آخرت را بردهای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۵ - در نصیحت بترغیب دین و آئین نبی، و ترک دنیا و میل بعقبی
گر تو در دین نبی پی بردهای
جانب معبود رو آوردهای
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۵ - در نصیحت بترغیب دین و آئین نبی، و ترک دنیا و میل بعقبی
در مقام نیستی پی بردهای
خویش را ذاتی عجب نشمردهای
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
ای دل آخر تو درون پردهای
خویشتن درخویشتن گم کردهای
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۱۲
ای دهان آلوده جانی از کجا می خوردهای
و آن طرف کاین باده بودت از کجا ره بردهای
با کدامین چشم تو از ظلمتی بگذشتهای
با کدامین پای راه بیرهی بسپردهای
با کدامین دست بردی حادثات دهر را
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۱۶
مرحبا ای پرده تو آن پردهای
کز جهان جان نشان آوردهای
برگذر از گوش و بر جانها بزن
ز آنک جان این جهان مردهای
درربا جان را و بر بالا برو
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲۵
ای دلی کز گلشکر پروردهای
ای دلی کز شیر شیران خوردهای
وی دلی کز عقل اول زادهای
حاتم از دست سلیمان بردهای
طاقت عشقت ندارد هیچ جان
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۱
شیردلا صد هزار شیردلی کردهای
در کرم از آفتاب نیز سبق بردهای
چشم ببند و بکن بار دگر رحمتی
بشکن سوگند را گر به خدا خوردهای
بنگر کاین دشمنان دستزنان گشتهاند
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۲۲
گفت مرا آن طبیب: «رَو، تُرُشی خوردهای»
گفتم: «نی» گفت: «نک، رنگ تُرُش کردهای
دل چو سیاهی دهد، رنگْ گواهی دهد
عکس برون میزند، گرچه تو در پردهای
خاک تو گر آب خوش یابد چون روضهایست
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۴
مست و خوشی باده کجا خوردهای؟
این مه نو چیست که آوردهای؟
ساغر شاهانه گرفتی به کف
گلشکر نادره پروردهای
پردهٔ ناموس کی خواهی درید؟
[...]
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز
جمله معشوق است و عاشق پردهای
زنده معشوق است و عاشق مردهای
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۲ - سؤال کردن رسول روم از عمر رضیالله عنه از سبب ابتلای ارواح با این آب و گل جسم
از برای فایده این کردهای
تو که خود از فایده در پردهای
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۶ - در بیان آنک حال خود و مستی خود پنهان باید داشت از جاهلان
بشنو الفاظ حکیم پردهای
سر همانجا نه که باده خوردهای
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع
در میان صد گرسنه گردهای
پیش صد سگ گربهٔ پژمردهای
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۲۳ - قسم غلام در صدق و وفای یار خود از طهارت ظن خود
تو چه داری و چه حاصل کردهای
از تک دریا چه دُر آوردهای
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۱ - گفتن نابینای سایل کی دو کوری دارم
دان که با یوسف تو گرگی کردهای
یا ز خون بی گناهی خوردهای
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۵۴ - دانستن پیغامبر علیه السلام کی سبب رنجوری آن شخص گستاخی بوده است در دعا
از فلک آویخته شد پردهای
از پی نفرین دل آزردهای
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۶۰ - تتمهٔ نصیحت رسول علیه السلام بیمار را
که مگر نوعی دعایی کردهای
از جهالت زهربایی خوردهای
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۷۶ - فوت شدن دزد به آواز دادن آن شخص صاحبخانه را که نزدیک آمده بود که دزد را دریابد و بگیرد
تو یقین میدان که جرمی کردهای
جبر را از جهل پیش آوردهای