گنجور

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۹

 

نوای تو ای خوب ترک نوآیین

درآورد در کار من بینوایی

رهی گوی خوش، ورنه بر راهوی زن

که هرگز مبادم ز عقشت رهایی

ز وصفت رسیده‌ست شاعر به شعری

[...]

منوچهری
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۵

 

سر راهت نشینم تا بیایی

در شادی به روی ما گشایی

شود روزی بروز مو نشینی

که تا وینی چه سخت بی‌وفائی

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۶۷

 

ته کت نازنده چشمان سرمه سائی

ته کت زیبنده بالا دلربایی

ته کت مشکین دو گیسو در قفائی

بمو واجی که سرگردان چرائی

باباطاهر
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳۵۹

 

ته که خورشید اوج دلربایی

چنین بیرحم و سنگین دل چرایی

به اول آنهمه مهر و محبت

به آخر راه و رسم بی وفایی

باباطاهر
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۰ - ناله از حصار نای و مدح محمد خاص

 

نوا گوی بلبل که بس خوش نوایی

مبادا تو را زین نوا بینوایی

نواهای مرغان دو سه نوع باشد

تو هر دم زنی با نوایی نوایی

گر از عشق گویا شدستی تو چون من

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰۴ - مدح ابوالفرج نصربن رستم

 

ایا آنکه بر دلبران پادشایی

جهان همچو بستان تو باد صبایی

اگر حجت صنع الله باید

رخان تو حجت به صنع خدایی

بتان سرایی بسان ستاره

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۷ - توسل

 

ای به تو برپای شهریاری

وی به تو بر جای پادشایی

این ز پی کدیه می نگویم

نیست مرا عادت گدایی

جان و دل اندر ثنات بستم

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۹ - مدیح خواجه ابوالفتح

 

این دو شغل برید و عرض به تو

یافته خرمی و زیبایی

روی این را همه بیفروزی

صدر آن را همه بیارایی

چون پدید آمدی تو بر هر کس

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

تا تو ز من ای لعبت فرخار جدایی

رفت از دل من خسته همه کام روایی

هر روز مرا انده هجران چه نمایی

هر روز به من برغم عشقت چه فزایی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

گر حاتم طایی نه بجایست تو بجایی

بر جای چنان راد سخا پیشه سزایی

خواهم که شب و روز همه جود نمایی

خواهم که همه ساله تو در صدر بیایی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۴ - صفت محمد نایی

 

لحن نای محمد نایی

ارغنونی بود به تنهایی

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - صفت علی نایی

 

عشق و رنج محمد نایی

مر مرا گشت اینت رسوایی

مسعود سعد سلمان
 

عمعق بخاری » دیوان اشعار » مقطعات و اشعار پراکنده » شمارهٔ ۲۸

 

چند پویی به گرد عالم چند؟

چند کوبی طریق پویایی؟

تا کی از بهر قوت و شهوت نفس

همچو کاسانه می‌نیاسایی؟

عمعق بخاری
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷

 

ای جان و جهان من کجایی

آخر بر من چرا نیایی

ای قبلهٔ حسن و گنج خوبی

تا کی بود از تو بیوفایی

خورشید نهان شود ز گردون

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸

 

جانا نگویی آخر ما را که تو کجایی

کز تو ببرد آتش عشق تو آب مایی

ما را ز عشق کردی چو آسیای گردان

خود همچو دانه گشتی در ناو آسیایی

گه در زمین دلها پنهان شوی چو پروین

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹

 

ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی

از محنت تو نیست مرا روی رهایی

معذوری اگر یاد همی نایدت از ما

زیرا که نداری خبر از درد جدایی

در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰

 

از ماه رخی نوش لبی شوخ بلایی

هر روز همی بینم رنجی و عنایی

شکرست مر آنرا که نباشد سر و کارش

با پاک‌بری عشوه‌دهی شوخ دغایی

گویی که ندارد به جهان پیشهٔ دیگر

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۱

 

ای لعل ترا هر دم دعوی خدایی

برخاسته از راه تو چونی و چرایی

با جزع تو و لعل تو بر درگه حسنت

عیسی به تعلم شده موسی به گدایی

پیش تو همی گردم در خون دو دیده

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۲

 

ای پیشهٔ تو جفانمایی

در بند چه چیزی و کجایی

باری یک شب خیال بفرست

گر ز آنکه تو خود همی نیایی

در باختن قمار با دوست

[...]

سنایی
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۰۳
sunny dark_mode