گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸

 

منم که از غم محرومیم جدایی نیست

میانه ی من و امید، آشنایی نیست

من وبهشت محبت، کز آب کوثر او

به غیر خون دل و زهر بینوایی نیست

از آن به درد دگر هر زمان گرفتارم

[...]

عرفی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸

 

به ملک حسن که فیضی ز آشنائی نیست

در آشنائی خورشید روشنائی نیست

هر آنچه رفت ز دستم برون ز دل هم رفت

میان دست و دلم چون صدف جدائی نیست

غبار خاطرم از شش جهت گرفته فرو

[...]

کلیم
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

کسی که قسمت او غیر بینوایی نیست

گلش به دست، کم از کاسه ی گدایی نیست

بیا شکسته ی خود را درست کن اینجا

که خاک میکده کمتر ز مومیایی نیست

دراز دستی مژگان به طاق ازان ابروست

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

فغان که در ره ما بانگی از درایی نیست

هزار قافله رفت و نشان پایی نیست

ز کجروی نبرد هیچ کس به مقصد راه

که تیر را بجز از راستی عصایی نیست

شراب، حوصله ی هر کسی کند ظاهر

[...]

سلیم تهرانی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶

 

با تو گل را سر و سامان خودآرایی نیست

سرو را پیش تو سرمایه ی رعنایی نیست

مرو ای شمع و مرا بر سر فریاد میار

همچو اطفال، مرا طاقت تنهایی نیست

گرچه زنجیر به پا از رگ خارا دارد

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۵

 

هیچ کس غیر تو در پرده بینایی نیست

حسن مستور ترا جز تو تماشایی نیست

مشرق و مغربش از رخنه دل باشد و بس

همچو مه پرتو رخسار تو هر جایی نیست

بیقراران تو منزل نشناسند که چیست

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۸

 

طریقِ مردمِ سنجیده خودستایی نیست

که کارِ آتشِ یاقوت ژاژخایی نیست

به اهلِ دل چه کند حرفِ بادپیمایان؟

نشانه را خطر از ناوکِ هوایی نیست

ز خنده‌روییِ گردون فریبِ رحم مخور

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۱۹

 

ز بس که طاعت خلق جهان خدایی نیست

قضا کنند نمازی که آن ریایی نیست!

شود شکستگی ماه از آفتاب درست

شکسته بندی دل، کار مومیایی نیست

مشو ز ساده دلی از گزند نفس ایمن

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۰

 

میان خوی تو و رحم آشنایی نیست

وگرنه بوسه و لب را ز هم جدایی نیست

سر کمند تغافل بلند افتاده است

به زلف او نرسیدن ز نارسایی نیست

فتاده است به آن رو شکسته رنگی من

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۱

 

ز دام سوختگان عشق را رهایی نیست

ز لفظ، معنی بیگانه را جدایی نیست

درین زمانه چنان راه فیض مسدوست

که از شکاف دل امید روشنایی نیست

خوش است دردل شب دستگیری محتاج

[...]

صائب تبریزی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

مرا چو لاله ز بخت سیه رهایی نیست

شب مرا به دم صبح آشنایی نیست

چو نقش زلف تو بندم چرا نریزم اشک

که می‌رسد شب و در خانه روشنایی نیست

ز من برای چه رنجیده باز بر سر هیچ

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

جز خیال تو مرا در سر سودایی نیست

خون شود دل اگر از عشق تو شیدایی نیست

به ره کعبه فریبم مدهید از در دوست

عاشقان را هوس بادیه‌پیمایی نیست

همه‌جا جلوه معشوق حقیقی‌ست ولی

[...]

قدسی مشهدی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱

 

خرقه پوشی است خودنمایی نیست

عشقبازی است میرزایی نیست

گل خورشید اگر به سر زده ای

همچو خار برهنه پایی نیست

حال مجنون ز گرد مجنون پرس

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۶۰

 

به نکهت چمنم بی‌تو آشنایی نیست

به رنگ غنچه دلتنگ من هوایی نیست

به هر کدام غمش لطف می‌کند خوب است

میان ما و دل از درد او جدایی نیست

اسیر شهرستانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

در زیر فلک جای دل آسایی نیست

هر جا که روی به غیر غوغایی نیست

از طعن خلائق ار مفر می جویی

عزلتکدهٔ سکوت بدجایی نیست

جویای تبریزی
 

حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۶۲

 

دیوانه دلم، یارِِ دل آسایی نیست

شوریده سرم دامن صحرایی نیست

لحن داوود و حسن یوسف، خوار است

گوش شنوا و چشم بینایی نیست

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۲۶

 

نک قیامت منم، جدایی نیست

جای تشکیک و سست رایی نیست

حزین لاهیجی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

خاطر جمع بجز عالم یکتایی نیست

عالم امن به از گوشهٔ تنهایی نیست

از ازل تا به ابد منتظر جانان است

دل شیدایی ما چشم تماشایی نیست

از لب لعل و خم زلف و خدنگ مژگان

[...]

سعیدا
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵

 

به آن خدا که جهان را جز او خدایی نیست

جهان هر چه در او هست ماسوایی نیست

به غیر چین جبین و اشارت ابرو

مرا به کعبهٔ دیدار، رهنمایی نیست

از آن به خانهٔ خود الفتی گرفته تنم

[...]

سعیدا
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

غمت، که غیر منش با کس آشنایی نیست

تو گر جدا شوی، او را زمن جدایی نیست

خوشم که غیر، تو را دوش مینمود بمن؛

گمانش اینکه تو را با من آشنایی نیست!

چو رفتی از سر بالین من، دگر ز توام

[...]

آذر بیگدلی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode