خاطر جمع بجز عالم یکتایی نیست
عالم امن به از گوشهٔ تنهایی نیست
از ازل تا به ابد منتظر جانان است
دل شیدایی ما چشم تماشایی نیست
از لب لعل و خم زلف و خدنگ مژگان
چه خیال است که در آن سر سودایی نیست؟
هیچ کس طاقت نظاره ندارد او را
دلبر ماست که در قید خودآرایی نیست
ز خدنگ غم جانان نکند رم دل ما
که غزال حرم است آهوی صحرایی نیست
سیر در ملک وجود است سعیدا ما را
راه و رسم فقرا بادیه پیمایی نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حس تنهایی و yearning (آرزو و اشتیاق) پرداخته و تأکید میکند که در عالم تنها عشق و محبوب حقیقی است که میتواند انسان را آرام کند. شاعر از زیباییهای ظاهری مثل لب و مژگان صحبت میکند و میگوید که اینها نمیتوانند جایگزین عشق واقعی شوند. او همچنین اشاره میکند که هیچکس تاب تحمل دیدن محبوب را ندارد و تنها دلبر او است که به خودنمایی نمیپردازد. در نهایت، شاعر به سیر در وجود و زندگی فقیرانه اشاره میکند و میگوید که خیابان و روش زندگی فقر به گشت و گذار نیست. در مجموع، این شعر به جستجوی عشق و زیبایی واقعی در زندگی و عمیقتر از ظواهر میپردازد.
هوش مصنوعی: تنها در دل عالم یکتایی، آرامش واقعی وجود ندارد و هیچ مکانی امنتر از گوشهٔ تنهایی نیست.
هوش مصنوعی: دل عاشق ما از نخستین روزهای وجود تا همیشه و ابد منتظر محبوب خود است، اما چشمان ما برای دیدن آن محبوب آمادگی و بینایی لازم را ندارند.
هوش مصنوعی: از لب قرمز و موهای پیچخورده و مژگان مثل تیر، چه خیالی در سر وجود دارد که در آن عشق دیوانگی نیست؟
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند او را تماشا کند، زیرا محبوب ما به زیبایی خود نمینازد و خود را در قید زینتها نگه نمیدارد.
هوش مصنوعی: غم معشوق ما به قدری قوی و عمیق است که دلمان نمیتواند فرار کند. این دل ما مانند غزال حرم است و مثل آهویی که در بیابان سرگردان است، نیست.
هوش مصنوعی: زندگی در دنیای هستی برای ما خوشبختی به همراه دارد، اما ما از سبک و روش زندگی فقرا و مسافران بیابان بیخبر هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آه و واویلا کم برگ شکیبایی نیست
هیچ مشکل بتر از محنت تنهایی نیست
پشتم از بار فراق تو دو تا شد چه عجب
که ز بی قوّتی ام قوت یکتایی نیست
من و سودای تو من بعد که جاهل باشد
[...]
در جهان هیچ به از عزلت و تنهائی نیست
وین سعادت ز در مردم هرجائی نیست
اینچنین دولت فرخنده کسی یابد و بس
که وی امروز در اندیشه فردائی نیست
گوشه خلوت و در وی سخن اهل هنر
[...]
هیچ دل نیست که میلش بدلارائی نیست
ضایع آن دیده که بر طلعت زیبائی نیست
اگر از دوست تمنّای تو چیز دگرست
اهل دل را بجز از دوست تمنّائی نیست
ای تماشاگه جان عارض شهر آرایت
[...]
چون ترا میل و مرا ازتو شکیبایی نیست
صبر خواهم که کنم لیک توانایی نیست
مر ترا نیست بمن میل و شکیبایی هست
بنده را هست بتو میل و شکیبایی نیست
چه بود سود از آن عمر که بی دوست رود
[...]
سرو را، پیش قدت، منصب بالایی نیست
ماه را، با رخ تو، دعوی زیبایی نیست
هر که بیند، گل روی تو و عاشق نشود
همچو نرگس، مگرش دیده بینایی نیست
امشب از چشم تو مستم، مدهم، می ساقی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.