گنجور

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل ششم » بخش ۱ - الفصل السادس فی الرزق

 

رازقی کو بود سزای سپاس

جز که «ذوالقوّة متین» مشناس

قدرتش خلق را دهد روزی

همچو نیک اختری و بدروزی

هست دایم به رزق خلق علیم

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل ششم » بخش ۲ - حکایت

 

در حضور جماعتی انبوه

رفته بودم پی تفرّج کوه

کمری را شکافت یک یاری

پیش ما ناگهان پی کاری

کرمکی یافتم میان کمر

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل ششم » بخش ۳ - الضلال المبین

 

گیرد از کسب خویش رزق حرام

قَدَری، اینت حمق و جهل تمام

شبهۀ او که منشأ شر شد

با جوابش بسی مکرّر شد

بازخوان و بدان یکایک را

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هفتم » بخش ۱ - الفصل السّابع فی معرفة الزّمان و المکان

 

چیست جلّ المتاع چرخ کهن

جز مکان و زمان بی سر و بن

این دوروئی به حشو آکنده

وان فرومایه​ای پراکنده

این یکی هرزه گرد بی سر و پا

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هفتم » بخش ۲ - الضّلال المبین

 

نزد ایشان زفهم و وهم و گمان

واجب است دایماً وجود زمان

باز قومی دگر از ایشان هم

ممتنع گفته مقتضای عدم

در ضلال مبین هم این و هم آن

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هفتم » بخش ۳ - التمثیل

 

کشتی​یی دان روان بر آب روان

روز و شب هیأت زمان و مکان

بادبانش مزاج و باد اجل

لنگرش باد پای و آبش امل

منبع آب قعر بحر قِدَم

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۱ - الفصل الثّامن فی فواید طاعته تعالی

 

امر فرمود ایزد رحمان

همۀ خلق را ز انس و ز جان

به عبادت که خاصۀ ممکن

زانکه آمد و «ماخلقت الجّن»

تا عبادت بسوی ذکر بَرَد

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۲ - الضلال المبین

 

اهل الحاد و مرجئه ز ستیز

شبهه​ای کرده​اند دست آویز

که چه حاصل از این مشقّت ما

بی نیاز است حق ز طاعت ما

گر تو طاعت کنی و گر عصیان

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۳ - حکایت

 

گفت یک روز نازنین خاتون

کادمی زاده عاجز است و زبون

در دو انگشت حق ورا دل و گِل

پس مؤاخذ شده، زهی مشکل

غایت عجز و اضطرار است این

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » سعادت نامه » باب چهارم » فصل هشتم » بخش ۴ - حکایت

 

شد در ایّام تابعین این نام

عالم علم فرعی و احکام

اهل آن قرنها چو بگذشتند

دل مردم ز ره فرو گشتند

فتنه و اختلاف شد پیدا

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب سوم در بیان واجب و ممکن و ممتنع

 

از مقولاتت اگر پرسد کسی ای شیردل

در جواب او بگو فی الحال ای چون جان و دل

جوهر است و کم و کیف است و اضافت بامتی

باز وضع و این و ملک، اَنْ یفعل و اَنْ ینفعل

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب سوم در بیان واجب و ممکن و ممتنع

 

مرد دراز نیکو مهتر به شهر امروز

با خواسته نشسته وز فعل خویش پیروز

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب سوم در بیان واجب و ممکن و ممتنع

 

اول ز مکوَّنات عقل و جان است

وندر پی آن، نُه فلک گردان است

زین جمله چو بگذری چهار ارکان است

پس معدن و پس نبات و پس حیوان است

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب چهارم در بیان آنکه حکمت در آفرینش چه بود

 

ز رب العزة اندر خواست داود

چه حکمت بود کآمد خلق موجود؟

جواب آمد که تا این گنج پنهان

که آن مائیم، بشناسند ایشان

تو از بهر شناسائی گنجی

[...]

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب چهارم در بیان آنکه حکمت در آفرینش چه بود

 

ای نسخۀ نامۀ الهی که تویی

وی آینۀ جمال شاهی که تویی

بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست

از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب پنجم در مبدأ و معاد

 

نخستین فطرت پسین شمار

تویی خویشتن را به بازی مدار

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب پنجم در مبدأ و معاد

 

هر که اینجا آشنای او نشد

باز ماند تا ابد بیگانه​وار

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب پنجم در مبدأ و معاد

 

سالها باید که تا یک پنبه دانه ز آفتاب

حوریی را حُلّه گردد یا حماری را رسن

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب پنجم در مبدأ و معاد

 

درصد هزار سال به برج دلی رسد

از آسمان عشق بدینسان ستاره​ای

شیخ محمود شبستری
 

شیخ محمود شبستری » مرآت المحقّقین » باب ششم در برابر کردن آفاق با انفس یعنی برابر کردن تن آدم با عالم

 

هر چیز که هست آنچنان می​باید

وان چیز که آن چنان نمی​باید نیست

شیخ محمود شبستری
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
۱۳