گنجور

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۰

 

کز هر جفا که رفت و رود برسرم دریغ

کس نیست واقف از دل غم پرورم دریغ

از ما گذشت و رفت و در آغوش خاک خفت

خاکم به سر ز خاک ببین کمترم دریغ

الا به مرگ دامنش از کف ندادمی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۱

 

رفتی تو خشک لب ز جهان ای پدر دریغ

ما جوی ها گریسته از چشم تر دریغ

جان داده تشنه کام تو با آنکه بارها

ما را گذشت سیل سرشک از کمر دریغ

گل کردم آستان ترا ز آستین تر

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۲

 

کز کربلا به دیدهٔ خونبار می‌رویم

وارسته آمدیم و گرفتار می‌رویم

خفتند همرهان همه پیر و جوان به خاک

با یک اسیر بستهٔ بیمار می رویم

از دولت سر تو برادر به کربلا

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۳

 

کز نینوا اسیر و گرفتار می رویم

در خیل کوفیان جفاکار می رویم

جمعی چو ما زنان اسیران داغ دار

بی مونس و معین و مددکار می رویم

چون بندگان زنگ به بازار این سفر

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۴

 

دشمن گرفت سخت سخت و منت واگذاشتم

بر خاک ره فکند تنت واگذاشتم

نسپردمت به خاک دریغا که از قصور

غلطان به خاک و خون بدنت واگذاشتم

همراه کاروان بسرآیی ولی چه سود

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۵

 

نالید آنقدر که زبان از فغان فتاد

یا خود فغان ز بی اثری از زبان فتاد

در رسم این رزیه قلم را بنان شکست

یا خود بنان ز فرط قصور از زبان فتاد

رخت از جهان کشید برون عیش ایمنی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۶

 

تا ماجرای ماتم او در میان فتاد

اندوه و شادی از دو جهان برکران فتاد

ذرات ملک را همه پست و بلند سوخت

این طرفه آتشی است که در کن فکان فتاد

یکباره بنیه اش همه ازکف به باد رفت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۷

 

در کربلا نه آب به قیمت گران فتاد

نز چشم ها چو چشمه ی حیوان نهان فتاد

یا خود بهای آب فزون از نفوس بود

یا خون و جان فاطمیان رایگان فتاد

البته سبطیان همه میرند از عطش

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۸

 

در شرح این ستم که نگفتم یک از هزار

چون نامه رو سیاهم و چون خامه شرمسار

آن داستان کجا و کجا این بیان سست

از گفت خویش آمدم اینک به اعتذار

این امر ناصواب که شد وضع در زمین

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۵۹

 

دشمن بر او زیاده از این قصد کین نداشت

یا از قصور قدرت کین بیش ازین نداشت

هر کفر و کین و کاوش و کیدی که داشت دهر

جز بهر قتل و غارت ابنای دین نداشت

جز خون و مال خسرو دین را سپهر دون

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۰

 

بر پا ستاده قدوه قوم شقا دریغ

بر سر فتاده سبط پیمبر ز پا دریغ

در حرب حق و باطل و توحید شرک شد

آل رسول سخره ی اهل زنا دریغ

فلک نجات رنجه ی جوق دغا فسوس

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۱

 

دردا که بعد واقعه ی کربلا هنوز

از کین پر است سینه ی اهل جفا هنوز

با این خطا که خواست ندانم برای چیست

تأخیر امر محشر و حکم جزا هنوز

خون دو عالم ار همه ریزند در قصاص

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۲

 

خون خدا چو ریخت به خاک از در ستم

شیرازه ی وجود چرا نگسلد ز هم

دشمن نشان آل علی از جهان سترد

تا نام زشت خویش به عالم کند علم

غافل که این چراغ به کشتن نشد خموش

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۳

 

در ماتم تو تا نچکید اشکم از قلم

حرفی ازین حدیث به دفتر نزد رقم

ننگاشت خامه نکته ای از شرح این عزا

نآورد تا چه رگ ز غمت خون دل به دم

ماندند تا عزای تو دارند کاینات

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۴

 

این بود آخر اجر رسول از پیمبری

کامت شد از مودت اولاد او بری

حق پایمال باطل و دین دست سود کفر

حیفا که یافت شرک ز توحید برتری

ابر عطا و بحر کرم با دهان خشک

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۵

 

اقسام ظلم ها که در امکان خلق بود

امت به خاندان نبودت قضا نمود

زین مردم آنچه رفت بر احفاد مصطفی

با وصف کفر سر نزد از عاد یا ثمود

از مسلمین ناصبی این اهتمام رفت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۶

 

گفتی که خود نکرد کس آن کشته را کفن

با آنکه بود پیکر او را دو پیرهن

بادش ز خاک بادیه پرداخت خلعتی

ز آن پس که گشت کسوت خونش طراز تن

صد قرن بل فزون نتواند نگاشت نیز

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۷

 

خود بر تو عرش و فرش نه تنها گریستند

اقطار کاینات سراپا گریستند

بر بی کیست جن و ملک را جگر گداخت

بر تشنگیت دجله و دریا گریستند

تنها نه دوست را دل و جان ز آتش تو سوخت

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۸

 

بر تشنه کامیش نه همین بحر و بر گداخت

گیتی تمام زیر و زبر خشک و تر گداخت

تنها فرات ز آتش خجلت بر او نسوخت

از شرم وی محیط همی تا شمر گداخت

دریا و رود از دم وی برمدر گریست

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۶۹

 

ای وا دریغ کآل پیمبر جوان و پیر

یکباره گشته کشته و یکباره شد اسیر

خیلی به زیر سم فرس خفته پایمال

جوقی به چنگ اهل جفا رفته دستگیر

اعضا چنان گسیخته از هم که گاه دفن

[...]

صفایی جندقی
 
 
۱
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
۳۰
۳۸
sunny dark_mode