گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۱

 

عشّاق دمی زقید هجران نرهند

تا کام به زیر گام خود در ننهند

گر عاشق مایی زسر خود برخیز

کانجا به گزاف جه به کس می ندهند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۲

 

عشق آمد و صد گونه پریشانی کرد

در چهرهٔ دل هزار ویرانی کرد

ای دل چو رسید غم کجا دانی شد

وی جان چو ضرورت است چه توانی کرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۳

 

از دل خبری دیدهٔ غمّاز آورد

واندوه زساز رفته ام باز آورد

نادیده دلم زفتنه ها ایمن بود

عشق آمد و باز فتنه ها باز آورد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۴

 

در عشق مرا زجان و تن نامی ماند

شد بسته زفان و زان سخن نامی ماند

دی من بودم که نام او می بردم

اکنون همه او شدم زمن نامی ماند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۵

 

عشّاق به جان و دل غمت درگیرند

آن روز مباد کز تو دل برگیرند

گویند که زندگی بود از پس مرگ

آن زندگی آن است که پیشت میرند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۶

 

در عشق سری و سرفرازی نخرند

خودبینی و کبر و بی نیازی نخرند

سرمایهٔ عشق عجز و بیچارگی است

کانجا جَلدی و چاره سازی نخرند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۷

 

مردان ره عشق تو جانها دارند

در حجرهٔ درد تو نهانها دارند

با خرقه و ژنده ای به صد پاره مناز

کانجا به جز از خرقه نشانها دارند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۸

 

از عشق تو بوی مختصر نتوان برد

جز درد دل و سوز جگر نتوان برد

بی عشق تو هرک می برد عمر به سر

ضایع تر از آن عمر به سر نتوان برد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۴۹

 

عشق تو که هرگزم ملولم نکند

در سینهٔ بحر تو نزولم نکند

گفتی که به طعنه رو دری دیگر کوب

با داغ تو هیچ کس قبولم نکند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۰

 

عشقت که زجمله خلق هستی بربود

هشیاری ما به بوی مستی بربود

من بودم و نیم دل به صد خون جگر

وآن نیز غمت به چربدستی بربود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۱

 

[چو]ن عشق ولای خود دمیدن گیرد

جان از همه آفاق رسیدن گیرد

[ج]ایی برسد دیده که در هر نفسی

بی زحمت دیده دوست دیدن گیرد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۲

 

در عشق حدیث کفر و ایمان نکند

بر در دربند و بام درمان نکند

آنجا که شه عشق فرو آرد سر

در پای غمش نثار جز جان نکند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۳

 

یا رب که اگر عشق تو افزون گردد

این عاقبت کار دلم چون گردد

عشق تو چو کیمیاست یک ذرّه ازو

بر دل نه که بر کوه نهی خون گردد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۴

 

جز آتش عشق رنگ دل نزداید

جز در غم تو عشق طرب نفزاید

در عشق تو دل دلیر و ثابت باید

یا رب تو دلی بخش که آن را شاید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۵

 

عاشق باید که او مشوش باشد

وز دیده و دل در آب و آتش باشد

ناخوش باشد زعاشقان معشوقی

معشوق که عاشقی کند خوش باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۶

 

هر دل که درو عشق نگاری نبود

مرده شمرش که زنده باری نبود

هر دل که درو نباشد از عشق اثر

در هیچ حسابی و شماری نبود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۷

 

تا خاک در عشق مرا مفرش شد

دیده تر از آب و دل پر از آتش شد

عیش خوش را نهاده بودم بنیاد

افسوس که آن عیش خوشم ناخوش شد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۸

 

در عشق تو جان بازم خود سر چه بود

چون نیست غم تو سرسری سر چه بود

گفتی که به ترک سر توانی گفتن

گر زآنک تو سر درآوری سر چه بود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۵۹

 

تا دل زسر درد سری می دارَد

تخم هوسی به تازگی می کارَد

یکچند زدست عشق در پا افتاد

مانا که دگر باره سرش می خارَد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۶۰

 

تا در طلب مات همی گام بود

هر دم که برون مازنی دام بود

آن دل که درو عشق دلارام بود

گر زندگی از جان طلبد خام بود

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۵
sunny dark_mode