گنجور

 
سلمان ساوجی

صوفی ز سر توبه، شد با سر پیمانه

رخت و بنه از مسجد، آورد به میخانه

هر صورت آبادان، کز باده شود ویران

معموره معنی دان، یعنی چه که ویرانه

سودی ندهد توبه، زان مِیْ که بود ساقی

در دور ازل با ما، پیموده به پیمانه

دانی که کند مستی، در پایه سرمستی

مردی ز سر هستی، برخاسته مردانه

در صومعه با صوفی، دارم سرِ مِیْ خوردن

ناصح سر خُم برکن، بَرنِه سر افسانه

ما را کشش زلفت، صد دام جوی ارزد

زنهار که نفروشی، آن دام به صد دانه

در هم گسلم هر دم، از دست تو زنجیری

زنجیر کجا دارد، پای من دیوانه

چون شمع سری دارم، بر باد هوا رفته

جانی و به خود هیچش، پروانه چو پروانه

زاهد به دعا عقبی، خواهد دگری دنیا

هرکس پی مقصودی، سلمان پی جانانه

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مولانا

من بی‌خود و تو بی‌خود ما را که بَرد خانه؟

من چند تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه؟

در شهر یکی کس را هشیار نمی‌بینم

هریک بتر از دیگر شوریده و دیوانه

جانا به خرابات آ تا لذّتِ جان بینی

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
امیرخسرو دهلوی

ای جان، چو سخن گویم مستانه و رندانه

سرمستم و لایعقل زان نرگس مستانه

پرسد ز سرشک خون جانم ز غمت، آری

پر گشته مرا آخر در عشق تو پیمانه

ای دوست، سر زلفت در سینه من بگشا

[...]

قاسم انوار

از مسجد و می خانه وز کعبه و بت خانه

مقصود خدا عشقست، باقی همه افسانه

بنما رخ زیبا را، تا فاش بگویم من :

«قد اشرف الدنیا من نور حمیانه »

هرکس صفتی دارد، با خود ز ازل آرد

[...]

امیرعلیشیر نوایی

پیمانه می جویان رفتم سوی میخانه

بیرون نروم زانجا پر ناشده پیمانه

شیخان مناجاتی رندان خراباتی

جویند ترا جانا در کعبه و بتخانه

در میکده سر مستم از ننگ خودی رستم

[...]

سلیم تهرانی

ای شعلهٔ حسنت را، جان ها شده پروانه

در حلقهٔ زلفت دل، مجنون و سیه خانه

شب تا به سحر ای شمع از شوق وصال تو

آغوش دلم باز است همچون پر پروانه

هرگاه به ما ساقی از غمزه اشارت کرد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه