ما را نه سر گل، نه تمنای گلاب است
در مجلس مستان، عرق فتنه شراب است
ویرانه ی ما رونق میخانه شکسته ست
تا صورت دیوار درو مست و خراب است
در هند عجب نیست گر از باده گذشتیم
یاران همه رنجش طلب و می شکراب است
در میکده کس خرقه ی سالوس نگیرد
این جنس تو صوفی به در صومعه باب است
واعظ به بهار از صفت باده میندیش
کز سبزه چو مخمل در و دیوار به خواب است
مستان چمن را به خزان حال چه پرسی
گل رفته و می هم ز قدح پا به رکاب است
هرگز به کسی آفتی از من نرسیده ست
همچون گل و می آتشم از عالم آب است
معذروی اگر قدر دل خویش ندانی
گل را چه خبر زین که به دستش چه کتاب است
مشکل که رسد در ره شوق تو به جایی
آن پای که در حلقه ی زنجیر رکاب است
پیمودن کشت امل ما چه ضرور است
از برق بپرسید که این چند طناب است
امشب چو سلیمم سر پیمانه کشی نیست
بر زخم دلم بی لب او، می نمک آب است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و هوای زندگی در میکده و شرابخانه میپردازد. شاعر به توصیف ویرانی و افسردگی روحی در زندگی میپردازد و میگوید که علیرغم زیباییها و گلهای زندگی، او در حالتی از درد و آتش است. او به انتقاد از مواعظ و سالوسیت صوفیان میپردازد و بر لزوم پرداختن به لذتهای زندگی تأکید میکند. شاعر به تلخی اشاره میکند و میگوید که در عالم ما، رنج و غم وجود دارد و هیچ چیز از او آسیب نمیبیند. در نهایت، او از رابطهاش با عشق و شوق صحبت میکند و نشان میدهد که در پی آن است که از این زنجیر و قیدها رهایی یابد.
هوش مصنوعی: ما نه به دنبال زیبایی و دلربایی هستیم و نه آرزوی نوشیدن عطر گلاب را داریم. در جمع آنهایی که شاد و سرمستند، حال و هوای ما به خاطر شراب و بلای آن دچار آشفتگی است.
هوش مصنوعی: ویرانهی ما حال و هوای شرابخانه را دارد، چرا که دیوارهایش به حدی خراب و نابود شده که حالتی سرمست و گیج به خود گرفتهاند.
هوش مصنوعی: در هند عجیب نیست اگر از شراب گذر کنیم، زیرا دوستان همه در طلب نارضایتیاند و میخواهند خوشیها را به غم تبدیل کنند.
هوش مصنوعی: در میکده، هیچکس از افراد ریاکار که ادعای دینداری دارند، لباس زهد و پارسایی نمیپوشد. این نوع رفتار خاص تو، ای صوفی، مختص به درِ صومعه است.
هوش مصنوعی: راهنما، به جای اینکه در بهار به ویژگیهای شراب فکر کنی، به این فکر کن که درختان و گیاهان چقدر زیبا و خوابآلود به نظر میآیند.
هوش مصنوعی: در فصل پاییز، حال و هوای دلشکسته باغ را نپرس؛ زیرا گل رفته و چشمانداز زیبای آن به خاطر خالی شدن از می و شراب، همچون یک سفر پرخاطره به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: هیچ کس از من ضرری ندیده است، مانند گلی که در آتش میسوزد و در عین حال منبع آب است.
هوش مصنوعی: اگر ارزش دل خود را ندانید، نباید از گل انتظار داشته باشید که درباره کتابی که در دستش است، چیزی بداند.
هوش مصنوعی: وقتی که در راه عشق تو به جایی سختی میرسد، آن پای که در زنجیر رکاب است، نمیتواند حرکت کند.
هوش مصنوعی: چرا باید در مورد برداشت محصول خود نگرانی داشته باشیم وقتی میتوانیم از نیروی برق بپرسیم که این تنها تعداد کمی بند است؟
هوش مصنوعی: امشب من مانند سلیمی هستم که هیچ چیز در من به حالت خوشی نیست. بر زخم دلم که به خاطر نبودن او آزار میبیند، نوشیدن شراب مانند نمکی است که بر زخم میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آبادتر آن سینه که از عشق خراب است
آزادی آن دل که در آن زلف تاب است
کو غمزده ای تا کند از ناله من رقص
کاین نامه من زمزمه چنگ و رباب است
جستم به سؤال آب حیاتی ز لب دوست
[...]
بنیاد وجودم ز تو ای دوست خراب است
وین کار خرابی همه از حب شراب است
جانم به عذاب است ز مخموری دوشین
ساقی قدحی ده که در آن عین ثواب است
چون میگذرد عمر سبک رطل گران ده
[...]
ما را زِ خیالِ تو چه پروایِ شراب است؟
خُم گو سر خود گیر، که خُمخانه خراب است
گر خَمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شَربَتِ عَذبَم که دهی، عینِ عذاب است
افسوس که شُد دلبر و در دیدهٔ گریان
[...]
در میکده آنرا که به کف جام شراب است
عیبش مکن ار شام و سحر مست و خراب است
برداشتن از می نتواند سر خود را
از باده هوا در سر آن کو چو حباب است
سر رشته کارش کشد آخر به خرابی
[...]
گر شکوهای آمد به زبان بزم شراب است
باید که بشویند ز دل عالم آب است
زینش نتوان سوخت گر از خویش بنالد
آن مرغ که در روغن خود گشته کباب است
ابری برسد روزی و جانش به تن آید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.