تا به کی باشد به بزم غیر یا در کوی دوست؟
دوست در پهلوی غیر و غیر در پهلوی دوست؟
تا که پیغامی برد از دوست سوی دوستان
زآنکه کس جز دشمن ما ره ندارد سوی دوست
دل ز خوی دوست نالد نی ز خوی آسمان
کهآسمان این دشمنی آموختهست از خوی دوست
چون بر او کردم نظر برداشت چشم از روی غیر
دوست شرم از روی دشمن کرد من از روی دوست
قمری است و سرو ما و قامت موزون یار
عندلیب است و گل و ما و رخ نیکوی دوست
آنکه خوانندش هلال و بدر، میدانی که چیست؟
بدر روی دلستان است و هلال ابروی دوست
بر سر کویش از آن باد صبا را ره نداد
تا به من دیگر ز کوی دوست نارد بوی دوست
دل بهجان آمد (سحاب) و جان مرا بر لب رسید
بیرخ جانبخش دلبر بیقد دلجوی دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمایل و longing شاعر به دوست و عشق اشاره دارد. شاعر از بزم و محفلهای دیگر خسته است و تنها در جستجوی دوست است. او میگوید که هیچکس جز دشمن او را به دوست نمیرساند و دلش تنها برای دوست تنگ میشود. شاعر میبیند که چهرهی غیر، او را از دوست دور کرده و او در این میان تنها شرمندهی عشق خود است. او ویژگیهای زیبایی را که با دوست مرتبط است، وصف میکند و احساساتی از قبیل غم و longing را نسبت به دوست ابراز میکند. نهایتاً، شاعر به یاس و ناامیدی خود اشاره میکند که بدون وجود دوست، زندگیاش بیمعناست.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید در جمع دیگران بمانم یا به محفل دوست نروم؟ دوست در کنار دیگران است و دیگران هم در کنار دوست هستند؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که پیغامی از دوست برای دوستان ببرند، بدانید که هیچ کسی جز دشمنان ما نمیتواند به سوی دوست برود.
هوش مصنوعی: دل به خاطر دوست شَدَید میزند، نه از خصالتهای آسمان، زیرا آسمان دشمنی را از ویژگی دوست آموخته است.
هوش مصنوعی: وقتی به او نگاه کردم، چشمم را از روی کسی دیگر برداشتم و از روی دشمن شرم کردم، اما از روی دوست نه.
هوش مصنوعی: قمری وجود دارد و سرو بسیار زیبایی که قامتش موزون و خوشقوام است. بلبل و گل نیز به ما و چهره نیکوی دوست اشاره دارند.
هوش مصنوعی: کسی که به شکل هلال و ماه کامل شناخته میشود، چه میدانی که منظور چیست؟ ماه کامل نمادی از زیبایی محبوب است و هلال مانند ابروی معشوق جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: باد صبا به خاطر عشق و علاقهای که به تو دارم، اجازه نداد تا بوی خوش دوست را از کوی او به من برساند.
هوش مصنوعی: دل به شدت به حال و روز خود ناراحت و بیقرار شده و جانم به لب رسیده است. بدون وجود چهرهی زیبا و دلپذیر معشوق، دلم که به دنبال دوستی و محبت است، بسیار در anguish به سر میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست
بوستان در عنبر سارا گرفت از بوی دوست
دوست گر با ما بسازد دولتی باشد عظیم
ور نسازد میبباید ساختن با خوی دوست
گر قبولم میکند مملوک خود میپرورد
[...]
باز دیدم خویشتن را در بهشتِ کویِ دوست
آبِ حیوان نوش کردم بر جمالِ رویِ دوست
دست در کش خفته لب بر چشمۀ حیوان یار
طوقِ گردن کرده مار حلقۀ گیسویِ دوست
در غلط می افکنم خود را و می گویم به دل
[...]
ماه عیدست این ندانم یا خم ابروی دوست
روز نوروزست تابان در جهان یا روی دوست
آفتاب از روی چون مهرش مثالی روشنست
لیک طغرائی ندارد چون خم ابروی دوست
صبحدم نرگس چو چشم از خواب مستی برگشاد
[...]
آفتاب حسن را برج شرف شد روی دوست
سایه دولت خوهی بیرون مباش از کوی دوست
کی تواند روی او بی عشق دشمن روی دید
دوست روی عشق باید تا ببیند روی دوست
گرچه جان بخش است بوی دوست مر عشاق را
[...]
عید شد خواهیم دیدن ماه یعنی روی دوست
روزه داران ماه نو بینند و ما ابروی دوست
دیده ها از بامها در جست و جوی ماه نو
عاشقان از پستی و بالا به جست و جوی دوست
لیلة القدری که در وی بود حلقه حلقه روح
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.