گویند که در شرع نبی باده حرام است
در کیش من آن باده که بی دوست به جام است
کس روز وصال تو نداند که کدام است
کآن روز همان صبح نگشتهست که شام است
در بزم تمام است غم ار یار نماند
ور ماند و بیگانه رود عیش تمام است
تا مرغ دل آزاد نگردید ندانست
کآرامی اگر هست در آن گوشه دام است
آن چشم که چون آهوی وحشی رمد از من
ای غیر ندانم به چه افسون به تو رام است؟
در طرهٔ خود شیفتهتر از همه دلها
داند که دلی هست و نداند که کدام است؟!
از رحمت خاصش به من ای شیخ سخن گوی
افسانهٔ دوزخ پی تهدید عوام است
نه طاقت سنگ ستمت دارم ازین بیش
نه قوّت پرواز از آن گوشهٔ بام است
گفتم که دلش ز آرزوی وصل تو بگداخت
گفتا ز چه پس فکر (سحاب) این همه خام است؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به موضوع عشق و وصال میپردازد و به تضادهای موجود در این زمینه اشاره میکند. او از حرام بودن شراب در دین صحبت میکند، اما در کیش خود، شرابی که بدون وجود محبوب در جام باشد را بیمعنی میداند. شاعر تأکید میکند که هیچ کس نمیتواند لحظه وصال را پیشبینی کند و این وصال در واقع همان صبحی است که هنوز فرا نرسیده است.
شاعر بیان میکند که اگر یار در کنار نباشد، حتی جشن و شادمانی هم بیمعنا است. او به دلتنگی و آزادی روح نیز اشاره میکند و میگوید تا زمانی که دل از قید و بند آزاد نشود، آرامش را نخواهد یافت.
در ادامه، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره کرده و به قدرت سحرآمیز او تأکید میکند. همچنین، او به شک و تردیدهایی که در مورد عشق دارد، و تأثیر آن بر دل و احساساتش میپردازد. شاعر در نهایت به این نکته اشاره میکند که هیچ توانایی برای تحمل سختیها و دردهای جدایی ندارد و سؤالاتی درباره دلش و آرزوی وصال میپرسد. این شعر در نهایت به حسرت و آرزوی رسیدن به محبوب میپردازد.
هوش مصنوعی: میگویند که در دین پیامبر نوشیدنیها حرام هستند، اما در مکتب من، آن نوشیدنی که بدون حضور دوست باشد، ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیداند که روزی که با تو وصال خواهیم یافت، چه روزی است، زیرا آن روز همان صبحی نیست که هنوز طلوع نکرده و به شب تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: اگر یار در کنار باشد، غم و ناراحتی تمام میشود. اما اگر یار برود و تنها بیگانهای باقی بماند، لذت و شادی نیز به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل انسان از قید و بندها آزاد نشود، نمیفهمد که آیا آرامش واقعی وجود دارد یا اینکه در جایی دیگر، در دامهایی گرفتار است.
هوش مصنوعی: چشمی که مثل آهوی وحشی از من میگریزد، نمیدانم به چه جادو و فریبی تسلیم تو شده است.
هوش مصنوعی: در موهای خود، زیباتر از تمام دلها، میداند که دلی وجود دارد، اما نمیداند که آن دل کدام است!
هوش مصنوعی: ای شیخ، از رحمت ویژهاش به من بگو؛ داستانهای عذاب دوزخ که برای ترساندن مردم گفته میشود، حقیقتی نیستند.
هوش مصنوعی: دیگر نمیتوانم ظلم و فشار تو را تحمل کنم و از این بیشتر قادر به پرواز از آن طرف بام نیستم.
هوش مصنوعی: گفتم دلش به خاطر آرزوی رسیدن به تو آتش میگیرد. او پاسخ داد: "پس چرا فکر تو این قدر بیخبر و ناآگاه است؟"
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر من که صبوحی زدهام خرقه حرام است
ای مجلسیان راه خرابات کدام است
هر کس به جهان خرمیی پیش گرفتند
ما را غمت ای ماه پریچهره تمام است
برخیز که در سایهٔ سروی بنشینیم
[...]
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
صیدی که دل خلق جهان بود به دامش
المنت لله که امروز به دام است
چون طالع آن نیست که بوسم لب لعلت
[...]
رویت که ازو عالم خوبی بنظام است
چشم بد از و دور یکی ماه تمام است
نی نی غلطم مه که و خورشید چه باشد
خورشید کنیز است ترا ماه غلام است
یک بنده روی رخت غره صبح است
[...]
ما را نه غم ننگ و نه اندیشه نام است
در مذهب ما مذهب ناموس حرام است
گو خلق بدانید که پیوسته فلان را
رخ بر رخ جانانه و لب بر لب جام است
سجاده نشین عارف و دانا نه که عامی است
[...]
چون مستی آن نرگس پر فتنه مدام است
گوش من و بانگ نی و دست من و جام است
گر اختر مقصود به ما خوش نبرآید
ما را رخ زیبای تو ماه تمام است
رخسار تو را لالهٔ دلسوخته هندوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.