از جور او مگر شب هجران شکایتی
گوید کسی که این دو ندارد نهایتی
مهر کسی خوشم که اثر در دلت نکرد
عشق تو کرد گرچه به هر دل سرایتی
هر نوع کآورند به یاد توام نکوست
هر چند ساعتی کند از من سعایتی
صبح سعادت از مه رویت نشانیای
روز قیامت از شب هجرت کنایتی
دور از توام هلاک نکرد آسمان چو دید
در کیش عشق سر نزد از من جنایتی
احوال خود که رانیم از کوی خود بپرس
از والیای که عزل شود از ولایتی
دانی که چیست آیهٔ نور و حدیث طور؟
از کوی او کنایتی، از رویش آیتی
از بس (سحاب) بود ز لطف تو ناامید
هرگز نداشت از تو امید عنایتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به حال و هوای عاشقانه و درد فراق میپردازد. او از درد جدایی و بینهایت بودن این حس شکایت میکند و میگوید تنها عشق کسی را دوست دارد که تاثیری در دلش ندارد. اشعار نشاندهندهی عطش و longing به معشوق است، به طوری که هر لحظهای که به یاد او میافتد را خوشایند میداند. صبح و روز را به وجود معشوق منتسب میکند و از ناکامی خود در عشق مینالد. همچنین ابراز میکند که دوری از معشوق به او آسیب نمیزند و در عمق عشقش مرتکب هیچ گناهی نشده است. شعر با اشاره به آیات و نشانههای الهی، بیانگر شوق و دلتنگی عمیق او از معشوق است. در نهایت، او از ناامیدی بر اثر دوری از معشوق نیز صحبت میکند.
هوش مصنوعی: تنها کسی میتواند از غم جدایی شکایت کند که این دو چیز را نداشته باشد: آن عشق و آن معشوق. در غیر این صورت، زندگیاش پایانی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: عاشق کسی هستم که حتی اگر تأثیری در قلب تو نگذارد، عشق تو را ایجاد کرده است، هرچند که او به دلهای دیگر هم نفوذ کرده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به یاد تو مرا مشغول کند، برای من خوب است، حتی اگر فقط برای ساعتی از من دور باشی.
هوش مصنوعی: صبح خوشبختی از چهره زیبا و دلربای تو سر میزند؛ و روز قیامت، نماد سفر و جدایی در تاریکی شب است.
هوش مصنوعی: دور از تو بودم و آسمان هم نتوانست مرا نابود کند، چون وقتی عشق را در دل من دید، فهمید که چه جنایتی بر من روا داشته است.
هوش مصنوعی: در مورد حال و احوال خودت از کسی بپرس که در محل زندگیاش دیگر جایی ندارد و از مسئولیتهایش عزل شده است.
هوش مصنوعی: میدانی آیت نور و روایت کوه طور چیست؟ از کوی او پیامهایی بفرست، از جمالش نشانههایی بگیر.
هوش مصنوعی: به خاطر بخششهای فراوان تو، دیگر هیچگاه ناامید نشدم و هیچ وقت از تو انتظار لطف و محبتی نداشتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه بر خلاص حبس ز بختم عنایتی
نه در صلاح کار ز چرخم هدایتی
پیشم نهد زمانه ز تیمار سورتی
هر گه که بخوانم ز اندوه آیتی
از حبس من به هر شهر اکنون مصیبتی
[...]
ای در کف تو جایگه هر کفایتی
در زیر شکر و منت تو هر ولایتی
هر ساعتی ز اختر سعدت معونتی
هر لحظهای ز شاه جهانت عنایتی
بر هر زبان ز وصف کمال تو سورتی
[...]
ای آفتاب از ورق رویت آیتی
در جنب جام لعل تو کوثر حکایتی
هرگز ندید هیچ کس از مصحف جمال
سرسبزتر ز خط سیاه تو آیتی
بر نیت خطت که دلم جای وقف دید
[...]
ای از بسیط جاه تو گردون ولایتی
وی از سپاه رای تو خورشید رایتی
کرده زبان سوسن آزاد هر نفس
در باب لطف از دم خلقت روایتی
درشان حادثات بود گاه حلّ و عقد
[...]
ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی
حق را به روزگار تو با ما عنایتی
گفتم نهایتی بود این درد عشق را
هر بامداد میکند از نو بدایتی
معروف شد حکایتم اندر جهان و نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.