گنجور

 
صفایی جندقی

نوشین لب یاقوتیش ار لعل مذاب است

در خاصیت ازچیست که بر عکس شراب است

پیمودن آن باده در اسام گنه شد

نوشیدن این باده بهر کیش ثواب است

نوشیدن این مایه ی انواع تنعم

پیمودن آن موجب اقسام عقاب است

این مولد هشیاری وآن مورث هستی

این داعی بیداری و آن داروی خواب است

درجام من آن تلخ تر از حنظل صرف است

درکام من این عذب تر از شکر ناب است

بوسیدن این آیت آرامش و آمال

نوشیدن آن علت اندوه و عذاب است

آن می همه ضعف آور و این می همه قدرت

آن اصل صداع استی و این نسل سداب است

بگذر ز می و صافی و دردی همه بگذار

در لعل وی آویز که بی درد و خوشاب است

مگرای سوی باره و بستان که شکم را

انباشتن از آب و علف کار دواب است

خواهی که خطا بر تو نگیرند صفایی

جام از لب وی جوی که بر وجه صواب است

 
sunny dark_mode