گنجور

 
صفای اصفهانی

ای به لب آمده جان یار به بالین آمد

صبر کن وقت نثار من مسکین آمد

آمد آن شاه ختن با شکن زلف سیاه

شهر آراسته شد قافله چین آمد

گشت چون گونه او خانه من رشک بهار

یار با گونه چون خرمن نسرین آمد

بی پریشانی دل دولت دین بود بدست

این سر زلف سیه راهزن دین آمد

دل ز عشق رخ آن شاه بشطرنج خیال

بیدقی راند که تا خانه فرزین آمد

سینه بگشای کزان جلوه کند نور خدای

طور سینای من آن سینه سیمین آمد

دل من چند گهی راه تلون پیمود

عشق رهبر شد و در خانه تمکین آمد

عشق ورزیدم و بنیاد مرا کند ز بیخ

این هنر شیوه اش از روز ازل کین آمد

بپر خویشتن ای عقل چو پروانه مناز

عشق سوزنده تر از آذر بر زین آمد

آفتاب از دل ذرات جهان گشت پدید

شاهد جان بشهود آمد و شیرین آمد

خواست با لذات تجلی کند از مکمن غیب

جلوه ئی کرد و بجولانگه تکوین آمد

گل تکثیر هبا شد گل توحید دمید

که با مکان بشر دوحه یاسین آمد

آیت عشق حسین بن علی جلوه ذات

که تولاش نشاط دل غمگین آمد

بلبلی بود صفا در قفس تن بهواش

رفت و باز آمد و با شهپر شاهین آمد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حافظ

سحرم دولتِ بیدار به بالین آمد

گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد

قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام

تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد

مژدگانی بده ای خلوتیِ نافه گشای

[...]

فیض کاشانی

دوشم آن دلبر غمخوار به بالین آمد

شاد و خندان بگشاد دل غمگین آمد

گفت برخیز زجا فیض سحر را در یاب

ملک از بام سموات به پائین آمد

بوی رحمان که در آفاق جهان مستترست

[...]

بیدل دهلوی

فالی از داغ زدم دل چمن‌آیین آمد

ورق ‌لاله‌ به‌ یک نقطه چه ‌رنگین ‌آمد

جرأت سعی‌، دماغ تپش‌آرایی کیست

پای خوابیدهٔ ما آبله بالین آمد

چون دو ابرو که نفس سوختهٔ ربط همند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
محیط قمی

نیمه شب بر سرم آن خسرو شیرین آمد

خفته بودم که مرا بخت به بالین آمد

آمد آن گونه که تقریر نمودن نتوان

چون توان گفت به تن جان به چه آیین آمد

قامت افروخته افروخت رُخ طُرّه ی پَریش

[...]

صغیر اصفهانی

هر که را بوئی از آن طرهٔ پرچین‌ آمد

فارغ از مشک خطا و ختن و چین‌ آمد

آب و رنگ رخ یار است که در باغ عیان

از گل و لاله و از سنبل و نسرین‌ آمد

چکنم گر نشوم کافر عشقش که مرا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه