گنجور

 
سعیدا

الهی حل مگردان تا قیامت مشکل ما را

مکن چون لاله پیدا در جهان داغ دل ما را

خیالی ساز یارب هر جا که در بزم ما سازد

بپرداز از حکایت های عالم محفل ما را

به شادی بگذران از تنگنای زندگی یارب

مبادا غم در این وادی زند ره، محمل ما را

نمی خواهیم در محشر بهای خون خود از کس

همان کن روبرو یک بار با ما قاتل ما را

به آبروی خشک خویشتن شادیم چو گوهر

مبادا تر کنی با آب حیوان ساحل ما را

ز بی دردان عالم درد ما را کس چرا پرسد

که غیر از صاحب دل کس نمی داند دل ما را

چو گردد استخوانم نرم ای پیر مغان بشنو

که گر افتد نه برداری ز پای خم گل ما را

دل ما را همین سرگرم دارد در خرابی‌ها

که کس جز ما نمی‌داند سعیدا منزل ما را

 
 
 
بابافغانی

منور ساختی ای شمع خوبان محفل ما را

فروغ مطلع خورشید دادی منزل ما را

چراغ دیدهٔ دل شد ز یُمن مقدمت روشن

اثر بین طالع مسعود و بخت مقبل ما را

به آب دیده خواهم متصل ای سایهٔ رحمت

[...]

میلی

خوشم کآتش زد امشب آه حسرت محفل ما را

اجل شاید به این تقریب یابد منزل ما را

حدیث عشق ما را ناکسی تا نشنود، خواهم

کسی غیر از سگ او نشنود درد دل ما را

تامل چیست، برکش تیغ و قتل ما غریبان کن

[...]

نظیری نیشابوری

فراق دوستان بسیار پیش آمد دل ما را

غم بیرون گرفت از ما هوای منزل ما را

گل افشان بود با تو هر بن خار و سر سنگی

تو چون رفتی از اینجا آفتی زد حاصل ما را

عفاک الله به قید عشقم از هستی برآوردی

[...]

صائب تبریزی

ندارد بحر و کان سرمایه دست و دل ما را

گهر چون ابر می ریزد ز دامن سایل ما را

که می آید به سروقت دل ما جز پریشانی؟

که می پرسد به غیر از سیل راه منزل ما را؟

به تیغ بی نیازی خون آهوی حرم ریزد

[...]

فیاض لاهیجی

الهی آب و رنگ شعله ده مشت گل ما را

نمکزار تبسّم کن لب زخم دل ما را

مباد آسیب تدبیر گشایش ره درو یابد

به چین جبهة خوبان گره کن مشکل ما را

مکرّر شد به یک عادت تپیدن بیمِ آرامست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه