آن به که چون منی نرسد در وصال دوست
تا ضعف خویش حمل کند بر کمال دوست
رشک آیدم ز مردمک دیده بارها
کاین شوخ دیده چند ببیند جمال دوست
پروانه کیست تا متعلق شود به شمع
باری بسوزدش سبحات جلال دوست
ای دوست روزهای تنعم به روزه باش
باشد که در فتد شب قدر وصال دوست
دور از هوای نفس، که ممکن نمیشود
در تنگنای صحبت دشمن، مجال دوست
گر دوست جان و سر طلبد ایستادهایم
یاران بدین قدر بکنند احتمال دوست
خرم تنی که جان بدهد در وفای یار
اقبال در سری که شود پایمال دوست
ما را شکایتی ز تو گر هست هم به توست
در پیش دشمنان نتوان گفت حال دوست
بسیار سعدی از همه عالم بدوخت چشم
تا مینمایدش همه عالم خیال دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از سعدی به زیبایی عشق و وصل به دوست را توصیف میکند. شاعر به این حقیقت میپردازد که مانند او کسی به وصال دوست نمیرسد و ضعف او را در برابر کمال دوست حمل میکند. او حسرت میخورد که چشمش چگونه زیبایی دوست را میبیند، و همچنان به وفای خویش پایبند است، چون پروانهای که به شمع مرتبط میشود و جانش را فدای نور میکند.
سعدی در این شعر به روزهداری به عنوان وسیلهای برای رسیدن به شب قدر و وصال دوست اشاره میکند و وارد شدن به این حال را دور از هوای نفس میداند. او میگوید که اگر دوست جانش را بخواهد، حاضر است برای او ایستادگی کند و حتی در برابر دشمنان نمیتواند در مورد حال دوست شکایتی کند. در نهایت، شاعر اشاره میکند که همه عالم را به خاطر خیال دوست به هم دوخته و عشق او را برتر از هر چیز دیگر میداند.
هوش مصنوعی: بهتر است که کسی مانند من به وصال معشوق نرسد، زیرا او نمیتواند ضعف خود را در برابر کمال معشوق تحمل کند.
هوش مصنوعی: من بارها احساس حسادت میکنم به مردمک چشم که این چشم شاداب چقدر میتواند زیبایی دوست را ببیند.
هوش مصنوعی: کیست که به شمع تعلق بگیرد و در کنار نور آن بسوزد، تا زیباییهای جلال معشوقش را تجربه کند؟
هوش مصنوعی: ای دوست، روزهایی که در خوشی و نعمت سپری میشود، روزهداری کن تا شاید در شب قدر به وصال دوست نائل شوی.
هوش مصنوعی: دور بودن از خواستههای نفسانی باعث میشود که در شرایط دشوار و تحت فشار، نتوانیم از بودن در کنار دوستان لذت ببریم.
هوش مصنوعی: اگر دوست جان و سر را بخواهد، ما ایستادهایم و دوستان تا این حد برای دوست احتمال را میپذیرند.
هوش مصنوعی: آدمی که در راه محبت و وفاداری به معشوق جانش را فدای او کند، خوشبخت است، حتی اگر تقدیرش به گونهای باشد که زیر پاهای یار قرار گیرد.
هوش مصنوعی: اگر از تو شکایتی داریم، به خود تو مربوط میشود. در مقابل دشمنان نمیتوانیم حال دوستان را به زبان بیاوریم.
هوش مصنوعی: سعدی به شدت به معشوقش دل بسته و از هر طرف به او مینگرد، تا جایی که همه چیز را در عالم فقط از منظر دوست میبیند و فقط او را میبیند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
بر خوردن از درخت امید وصال دوست
بختم نخفته بود که از خواب بامداد
برخاستم به طالع فرخنده فال دوست
از دل برون شو ای غم دنیا و آخرت
[...]
دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست
بر بوی دانها که بدیدم ز خال دوست
دل را چه قدر و قیمت و جان چیست؟ کین دو رفت
وندر خجالتیم هنوز از جمال دوست
جانش چگونه تحفه فرستم؟ کزوست جان
[...]
جانم خیال شد به خیال خیال دوست
دل بیقرار گشت به عشق وصال دوست
هر کس به آرزوی جمالست در جهان
مائیم و آرزوی خیال جمال دوست
مهر منیر چیست شعاعی ز روی یار
[...]
صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
بر خوردن از درخت امید وصال دوست
افزون زرخت نو شده حسن و جمال دوست
از زیور وزرست زیادت کمال دوست
رخت به گزیده و والای سیبکی
[...]
بختم مدد نداد که بینم وصال دوست
ای کاشکی ز دور به بینم جمال دوست
از جان و از جهان بهوایش برآمدم
بیرون نرفت از دل و جانم خیال دوست
جان و دلم همیشه لگدکوب عشق اوست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.