جانم خیال شد به خیال خیال دوست
دل بیقرار گشت به عشق وصال دوست
هر کس به آرزوی جمالست در جهان
مائیم و آرزوی خیال جمال دوست
مهر منیر چیست شعاعی ز روی یار
یا کیست ماه نو چو غلامی هلال دوست
تا زنگ غیر ز آئینهٔ دل زدوده ام
در آینه ندیده ام الوصال دوست
مردم ندیده اند و گر سرو راستین
بر جویبار دیدهٔ ما چون هلال دوست
ما را کمال نیست به خود ای عزیز ما
داریم ما کمال ولی از کمال دوست
سید تو بار جان منه اندر وثاق دل
کاین خانه جای رخت بود یا محال دوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عشق و آرزوی وصال اشاره دارد. شاعر با تصویرسازیهای زیبا، عشق به دوست را به عنوان اصلیترین آرزو و دلیل بیقراری دل خود معرفی میکند. او به زیبایی و نور چهره محبوب اشاره میکند و میگوید که در دل خود، جز عشق دوست را نمیبیند. همچنین بیان میکند که درک کمال واقعی فقط از طریق دوست حاصل میشود و در نهایت از محبوب میخواهد که در دل او جا بگیرد، چرا که آنجا مکان مناسبی برای ساکن شدن اوست.
هوش مصنوعی: روح من در خیال دوستی سرگردان شد و دل بیقرارم به خاطر عشق رسیدن به او درد میکشد.
هوش مصنوعی: هر کسی در دنیا به دنبال زیبایی است، و ما هم در پی زیبایی خیال دوست هستیم.
هوش مصنوعی: آیا درخشش عشق منیر چهره محبوب است یا کیست آن ماه نو که مانند غلامی، زیر سایه هلال دوست میدرخشد؟
هوش مصنوعی: من از هر چیزی جز عشق دوری جستهام و هنوز در آینهٔ دل خود، وصال دوست را ندیدهام.
هوش مصنوعی: مردم در زندگی خود هیچگاه سرو واقعی را ندیدهاند و اگر میدیدند، آن را همچون هلال در چشم ما به تماشا مینشستند.
هوش مصنوعی: ما به خودمان کمالی نداریم، ای عزیز؛ اما ما کمالهایی داریم که از جانب دوست به ما رسیده است.
هوش مصنوعی: ای سید، تو بار سنگینی بر دوش من هستی و دل من به عشق تو در بند است. این خانه یا به خاطر توست یا هیچوقت جایی برای تو نخواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
بر خوردن از درخت امید وصال دوست
بختم نخفته بود که از خواب بامداد
برخاستم به طالع فرخنده فال دوست
از دل برون شو ای غم دنیا و آخرت
[...]
دل بسته شد به دام دو زلف چو دال دوست
بر بوی دانها که بدیدم ز خال دوست
دل را چه قدر و قیمت و جان چیست؟ کین دو رفت
وندر خجالتیم هنوز از جمال دوست
جانش چگونه تحفه فرستم؟ کزوست جان
[...]
صبحی مبارکست نظر بر جمال دوست
بر خوردن از درخت امید وصال دوست
افزون زرخت نو شده حسن و جمال دوست
از زیور وزرست زیادت کمال دوست
رخت به گزیده و والای سیبکی
[...]
بختم مدد نداد که بینم وصال دوست
ای کاشکی ز دور به بینم جمال دوست
از جان و از جهان بهوایش برآمدم
بیرون نرفت از دل و جانم خیال دوست
جان و دلم همیشه لگدکوب عشق اوست
[...]
چندین جمال هست نهان در جلال دوست
خوشتر ز گوشوار بود گوشمال دوست
پیوند نابریده میسر نمی شود
موقوف انقطاع بود اتصال دوست
در پرده آب کرد دل کاینات را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.